گنجور

 
ابن یمین

باد سحری دوش من و یک دو سه تن

بودیم در آرزوی آنسرو چمن

گفتیم که آرد بر ما خاک درش

باد سحر از میانه برخواست که من

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode