ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶۵ چون یافت تن از خلعت شه زینت و فر نیکو سخنی گفت درینمعنی سر گفتا که زبان مدح چون من دارم پس خلعت سر ز تن بود واجبتر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر میگوید وقتی که انسان به زیبایی تن و لباس سلطنتی دست مییابد، باید بداند که زبان و سخن او در ستایش و مدح از این زیبایی مهمتر است. او اشاره میکند که اهمیت زبان در مدح و تعریف از زیباییهای دیگر بیشتر است.
هوش مصنوعی: زمانی که انسان از زیبایی و جلال پادشاهی بهرهمند میشود، در همین راستا سخنی نیکو و شایسته میگوید.
هوش مصنوعی: او گفت: اگر من از این زبان برای مدح برخوردارم، پس گرفتن خلعت و لباس فاخر از تن مهمتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمد بر من، که؟ یار، کی؟ وقت سحر
ترسنده، ز که؟ ز خصم، خصمش که؟ پدر
دادمش دو بوسه، بر کجا؟ بر لب تر
لب بُد؟ نه، چه بُد؟ عقیق، چون بُد؟ چو شکر
آمد برِ من. که؟ یار. کی؟ وقت سحر
ترسنده. ز که؟ ز خصم. خصمش که؟ پدر
دادمش دو بوسه. بر کجا؟ بر لب تر
لب بد؟ نه. چه بد؟ عقیق. چون بد؟ چو شکر
یا رب به دو نور دیدهٔ پیغمبر
یعنی بدو شمع دودمان حیدر
بر حال من از عین عنایت بنگر
دارم نظر آنکه نیفتم ز نظر
گفتم که مرا زغم به سه بوسه بخر
دل تافته گشتی و گران کردی سر
از بهر سه بوسه ای بت بوسه شمر
چو گاو به چرمگر، به من در منگر
لولا شقاوة جدی ما عرفتکم
ان الشقی الذی یشقی بمن غروا
الی اللّه کل الامر فی الخلق کله
ولیس الی المخلوق شیء من الامر
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.