ای دل اگرت مال شد از دست بدر
باکی نبود چو میرود عمر به سر
گیرم به زر و نقره چو قارون شدهای
چون عمر نباشد چه کنی نقره و زر
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
ای دل اگرت مال شد از دست بدر
باکی نبود چو میرود عمر به سر
گیرم به زر و نقره چو قارون شدهای
چون عمر نباشد چه کنی نقره و زر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بخشندهٔ نعمت و ستانندهٔ عز
بندندهٔ دشمن و گشایندهٔ دز
ایام ازو خیره و گردون عاجز
خوارزمشه عالم و عادل اتسز
خَلُّخی به غمِ خَلُّخ و اندیشهٔ غُز
با رغم سو کمان و اندیشهٔ بز
داریم بزی و سوکمانی که به جز
این را نتوان خواند شکر آن را تُز
و حقک لا نظرت الی سواکا
بعین مودة حتّی اراکا
بر بندم چشم خویش و نگشایم نیز
تا روز زیارت تو ای یار عزیز
ای چشم تو فتنهٔ فلک را قلوز
هجران تو شیر شرزه را گیرد بز
ای زلف تو بر کلاه خوبی قندز
با غارت تو عفی الله از غارت غز
از خامی نیست
ای ساقی سیم ساق سوقی برخیز
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.