گنجور

 
ابن یمین

شب نیست که دور از تو دلم خون نشود

وندر طلبت ز دیده بیرون نشود

تو جان منی رفته جدا از بر من

چون جان برود دل چکند چون نشود

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode