آن دل که داشتم ز وی آزادگی طمع
در چار میخ طبع گرفتار دیدمش
چون نقطه تا نهاد قدم در میان کار
سرگشته گرد خویش چو پرگار دیدمش
وقتست اگر چو سایه نشیند بگوشه ئی
ز آنک آفتاب بر سر دیوار دیدمش
حاجت بگلشنش نبود چون ز روی و موی
بشکفته شنبلید و سمنزار دیدمش
با اینهمه چو ابن یمین گرچه مجرم است
واثق بعفو شامل دادار دیدمش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.