سر افاضل عالم امام عبدالحی
ز هی بخامه گهر پاشتر ز ابر مطیر
ز اهل فضل توئی آنکه در مراتب شعر
رسیده ئی بکمال و گذشته ئی ز اثیر
توئی که خامه زر پیکرت بغواصی
میان ببست و برآورد در ز لجه قیر
سپهر اگر چه هزاران هزار دیده گشاد
بجز بدیده احوال ترا ندید نظیر
ز غیرت سخن خوشترت ز شیر و شکر
شود گداخته حاسد چو شکر اندر شیر
هنرورا بادای حقوق و مدحت تو
ضمیر ابن یمین گر همی کند تقصیر
به بیش ازین نرسد خاطر مشوش او
تو از بزرگی خود در گذار و خورده مگیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره شخصیت والای امام عبدالحی است که به عنوان فردی با فضل و کمال در عرصه شعر شناخته میشود. شاعر از نبوغ و تواناییهای او در ادبیات سخن میگوید و او را از دیگران ممتاز میداند. با وجود اینکه اشخاص زیادی در دنیا وجود دارند، هیچکدام نظیر او نیستند. شاعر همچنین به حسادت دیگران به او اشاره میکند و تاکید میکند که هنر و شخصیت او باید مورد احترام قرار گیرد. در نهایت، به امام عبدالحی توصیه میشود که از بزرگی و مقامش گذر کند و به خود تکبر نداشته باشد.
هوش مصنوعی: سر افاضل عالم، امام عبدالحی، درخشش و نیکویی خاصی دارد که مانند قطرات گهربار از قلم او سرازیر میشود، و این زیبایی و ارزش از باران فراوان و پُر برکت سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: تو از میان افراد با دانش و فضل کسی هستی که به کمال در هنر شعر رسیدهای و برتر از دیگران قرار داری.
هوش مصنوعی: تو هستی که با قلم زرین، شکل تو را در عمق دریا به تصویر کشیدی و از دل تاریکی قیر رنگ، آن را بیرون آوردی.
هوش مصنوعی: آسمان اگرچه هزاران چشم دارد که به دنیا مینگرند، اما هیچکدام جز با چشمهای خودت نمیتوانند حال و وضعیت تو را ببینند.
هوش مصنوعی: زمانی که انسان از غیرت و شجاعت سخن میگوید، کلامش به اندازهای شیرین و دلنشین میشود که حاسد را در میآرود، مانند اینکه شکر در شیر حل شود و طعم را تغییر دهد.
هوش مصنوعی: اگر هنر، با بابت حق و ستایش تو، از ضمیر ابن یمین نقصی ایجاد کند، با این حال مهم نیست.
هوش مصنوعی: نگران نباش؛ ذهن او به آرامش نمیرسد. تو از مقام و بزرگی خود بگذر و به کوچکترین مسائل اهمیت نده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همی بکشتی تا در عدو نماند شجاع
همی بدادی تا در ولی نماند فقیر
بسا کسا که برهست و فرخشه بر خوانش
بسا کسا که جوین نان همی نیابد سیر
مبادرت کن و خامش مباش چندینا
[...]
نگر به لاله و طبع بهار رنگ پذیر
یکی برنگ عقیق و دگر ببوی عبیر
چو جعد زلف بتان شاخهای بید و خوید
یکی همه زره است و دگر همه زنجیر
درخت و دشت مگر خواستند خلعت زا بر
[...]
بتی که راستی از قد او رباید تیر
بتیر غمزه ز گردون فرود آرد تیر
نه سیب سرخ بود با رخان او مر مهر
نه با درنگ بود چون رخان من مه تیر
ز خواب دیده پر آب من ندارد بهر
[...]
بهست قامت و دیدار آن بت کشمیر
یکی ز سرو بلند و یکی ز بدر منیر
بتی که هست رخ و زلف او به رنگ و به بوی
یکی شبیه عقیق و یکی بسان عبیر
دل و برش به چه ماند به سختی و نرمی
[...]
عمید دولت عالی و خاص مجلس میر
امین گنج شه و حمل بخش حمله پذیر
نهاده روی ز حضرت بدین دیار به غزو
به طالعی که قضا روبود به فتح بشیر
گشاده حشمت او دست عدل بر عالم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.