زین همدمان فغان که همه مار ماهیند
صورت بسان ماهی و سیرت بسان مار
از بهر سیم خام بماهی طمع مکن
پخته ز بهر مهره نبوسد لبان مار
محبوب اهل دل نشود بد کنش بمال
آخر نه گنج سیم و زر آمد مکان مار
هر کس چو مور کرد بنان پاره شان کشش
بر ساخت پاد زهر ز آب دهان مار
این مار سیرتان بره آیند وقت مرگ
آید بلی بره چو سرآید زمان مار
چون مار هر یکی دو زبانند زهر پاش
با داد و نیمه سر همه را چون زبان مار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.