گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ابن یمین

فراخ دستی ز اندازه مگذران چندان

که آفتاب معاشت بدل شود بسها

نه نیز پیرو امساک را زبونی کن

چنانکه دامن همت دهی ز دست رها

وسط گزین که گزیدست سید عربی

بدین حدیث که خیر الامور اوسطها

 
 
 
مولانا

چو عشق را تو ندانی بپرس از شب‌ها

بپرس از رخ زرد و ز خشکی لب‌ها

چنان که آب حکایت کند ز اختر و ماه

ز عقل و روح حکایت کنند قالب‌ها

هزار گونه ادب جان ز عشق آموزد

[...]

سعدی

تو آن نکرده‌ای از فعل خیر با من و غیر

که دست فضل کند دامن امید رها

جز آستانهٔ فضلت که مقصد اممست

کجاست در همه عالم وثوق اهل بها

متاع خویشتنم در نظر حقیر آمد

[...]

اهلی شیرازی

برحمت چو رو آری که بادت فدا جانها

چو شبنم چه دامنها کنی پر زگوهرها

نورعلیشاه

دلا ز چنگ برآمد فغان به محفل‌ها

که دل کنید ز می لعل حل مشکل‌ها

کسی که رو به ره کعبه رضا آورد

ز سیل دیده بشوید غبار منزل‌ها

کجاست بلبل نالان که دوش در گلشن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه