ای خیال عارضت گلشن نگار چشم من
رُسته شمشاد قدت در چشمه سار چشم من
گر خیالت دامن آب روان می بایدش
گو بیا چون سرو بنشین بر کنار چشم من
چشم خوشخوابت به عیاری و شوخی می برد
صبر و آرام دل خواب و قرار چشم من
وعده دیدار خویشم داده بودی پیش ازین
آخر ای جان رحم کن بر انتظار چشم من
می خلد در دیده من خار مژگانت چو تیر
وه کز آن خارست دایم خار خار چشم من
با دل من هر چه رفت از اختیار دیده بود
آه دل کاین دل چه دید از اختیار چشم من
از غبار دامنت بر چشم من گردی فشان
کان جواهر سرمه بنشاند غبار چشم من
مقدمت را هر کسی آخر نثاری ساختند
دُرّ و مروارید غلطان بین نثار چشم من
رازت ای ابن حسام از پرده بیرون میکشد
مردم غمَّاز کامد پرده دار چشم من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای قدت نازک نهال جویبار چشم من
لطف کن، برخیز و بنشین بر کنار چشم من
چشم مردم را غبار از گرد میباشد، ولی
میبرد گرد سر کویت غبار چشم من
اشک من هر کس که دید از کار چشمم دست شست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.