ای غمزدۀ شکستهخاطر
دلشاد شوی به وصلم آخر
گرچه غم بیکرانه دیدی
جان دادی و کام دل خریدی
اکنون غم جانگداز بگذار
کام از لب دلنواز بردار
وقت است که گیریام در آغوش
وایام غمت شود فراموش
بس جامه ز شوق من دریدی
بس جور ز فرقتم کشیدی
تا عاقبتت عروس مقصود
از حجلۀ غیب روی بنمود
با تو نظر عنایتم هست
در دامن صبر زن کنون دست
تا روز شود شب امیدت
پر خنده شود لب امیدت
از دامن صبر دست مگسل
کز صبر شود مراد حاصل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.