کاشکی اندر جهان شب نیستی
تا مرا هجران آن لب نیستی
زخم عقرب نیستی بر جان من
گر ورا زلف معقرب نیستی
ور نبودی کوکبش در زیر لب
مونسم تا روز کوکب نیستی
ور مرکب نیستی از نیکویی
جانم از عشقش مرکب نیستی
ور مرا بییار باید زیستن
زندگانی کاش یارب نیستی
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
کاشکی اندر جهان شب نیستی
تا مرا هجران آن لب نیستی
زخم عقرب نیستی بر جان من
گر ورا زلف معقرب نیستی
ور نبودی کوکبش در زیر لب
مونسم تا روز کوکب نیستی
ور مرکب نیستی از نیکویی
جانم از عشقش مرکب نیستی
ور مرا بییار باید زیستن
زندگانی کاش یارب نیستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعری غم و اندوهی از جدایی و هجران بیان شده است. شاعر آرزو میکند که کاش در دنیا شب وجود نداشت، زیرا او را از معشوقش دور کرده است. او به زخمهایی که جدایی برایش به وجود آورده اشاره میکند و میگوید که اگر معشوقش نبود، زندگی برایش قابل تحملتر بود. شاعر به طور کلی بیمعشوقی را ناکامل و دردآور میداند و آرزوی نبودن زندگی بدون عشق را دارد.
هوش مصنوعی: ای کاش در این دنیا شب وجود نداشت، تا من به خاطر دوری از آن لب با غم و اندوه مواجه نشوم.
هوش مصنوعی: زخم عقرب به معنای درد و رنجی عمیق و تلخ است، اما این درد برای من بر جانم نمینشیند اگر تو زلفهای زیبا و پیچیدهای نداشته باشی. در واقع، این جمله به رابطهای عاطفی اشاره دارد که زیبایی و جذابیت محبوب، توانایی تحمل دردها و رنجها را ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: اگر ستارهاش در زیر لبم نبود، تا امروز که ستارهای وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر تو در مسیر خوبیها سوار بر اسب نباشی، جان من از عشقش همچنان سوار بر آن نیست.
هوش مصنوعی: اگر مجبور باشم زندگی کنم بدون همراه و یاری، ای کاش که اصلاً وجود نداشتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.