سخت کاریست ریاضتکشِ هجران بودن
خونِ دل خوردن و دور از برِ جانان بودن
نه خلیلیم و نه ایّوب پس آخر تا چند
صابری کردن و بر آتشِ سوزان بودن
ای که با وصلِ تو پیوند گرفتم جاوید
تا ابد بایدم از هجر هراسان بودن
عیش دانی تو که بیرویِ تو نتوان کردن
زنده دانیم که بیبویِ تو نتوان بودن
مُقبل آن کس که ترا بیند ازیرا که توان
باغِ ریحانِ ترا بندهی ریحان بودن
روی جمعیّتِ خاطر نبود بی تو بلی
که چو زلفت نتوان جز که پریشان بودن
عاقلان عیب کنندم که بپرهیز از عشق
عاشقی کردن از آن به که چو ایشان بودن
گر به خوبان نظری هست حکیمان را نیست
عیب در قدرتِ حق دیدن و حیران بودن
عارفان راغب و حورانِ بهشتی حاضر
کی توان منتظر وعدهی غِلمان بودن
سر فدایِ قدمِ دوست عفا الله رندان
کارِ زاهد صفتان است تن آسان بودن
تا کی از لاف نزاری به فصاحت مفریب
یک قدم به که چو بلبل همه دستان بودن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عاشقی چیست به جان بندهٔ جانان بودن
گر لبش جان طلبد دادن و خندان بودن
سوی زلفش نظری کردن و دیدن رویش
گاه کافر شدن و گاه مسلمان بودن
هست در چشمه خورشید ز رویت اثری
[...]
با سر زلف تو صعبست مسلمان بودن
با رخت خود نتوان بسته ایمان بودن
من چو اندر سر گیسوی تو بستم دل خویش
پس مرا چاره نباشد زپریشان بودن
گل چو اندام تو می خواست که باشد بنگر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.