گلگون چو روی یار من از غازه می شود
داغ دل من از غم اوتازه می شود
از یادچشم وچهره او اشک وبخت من
سرخ وسیه چو سرمه وچون غازه می شود
اوجا به شهر دارد ودارم عجب از آنک
بیرون به سیر باغ ز دروازه می شود
هر گه به یاد آیدم آن چشم نیمخواب
اعضای من زشوق به خمیازه می شود
بی پرده دید هر که رخ دوست را چومن
داندکه حسن تا به چه اندازه می شود
ای دل نگفتمت که مگو وصف روی دوست
دیدی نگفته شهر پر آوازه می شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.