کس نظر بررخ جانان نکند
که زدل ترک سر و جان نکند
با دلم آنچه کند مژه تو
نیشتر با رگ شریان نکند
آنچه روی تو کند با تن من
ماه تابنده به کتان نکند
آنچه با من سر و زلف تو نمود
با مریضی شب هجران نکند
آنچه کرد است به من هجر رخت
برق سوزان به نیستان نکند
بسته بند تو آزاد بود
خسته درد تو درمان نکند
همچو من هرکه بلند اقبال است
جای جز بر در جانان نکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و درد و suffering ناشی از دوری و جدایی از معشوق میپردازد. شاعر میگوید که هیچ چیز نمیتواند مانند چشمان معشوق بر روی دل او تأثیر بگذارد و زیبایی او در مقایسه با همه چیزهای دیگر جهان بینظیر است. او اشاره میکند که حتی دردهایی که از تحمل جدایی به او میرسند، با دردهای جسمی قابل مقایسه نیستند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که هر کسی که در زندگیاش خوشبخت باشد، باز هم نمیتواند جز در کنار معشوقش خوشحال باشد.
هوش مصنوعی: هیچکس به چهره محبوب نگاه نمیکند، زیرا از دلش نمیتواند جدایی از او را تحمل کند.
هوش مصنوعی: مژههای تو با دل من به گونهای رفتار میکند که هیچ چیز دیگری نمیتواند چنین تأثیری بر من بگذارد.
هوش مصنوعی: هر چه زیبایی و ناز و دلربایی که تو با وجود خود به من میبخشی، هیچ پارچهای حتی نورانیترین و زیباترین پارچهها نمیتوانند به آن عظمت و جاذبه برسند.
هوش مصنوعی: آنچه که در شب جدایی و دوری از تو بر من گذشت، هیچ بیماری نمیتواند به آن شدت و سختی باشد.
هوش مصنوعی: هرچه از دوری و جدایی تو برایم اتفاق افتاده، همچون آتشی سوزان در نیستان نمیسوزد.
هوش مصنوعی: در اینجا میگوییم که وجود محدود تو، کسی را آزاد نمیکند و رنجی که تو به دوش میکشی، هیچ درمانی ندارد.
هوش مصنوعی: هر کس که به خوششانسی و اقبال بلند دست یافته، جز در نزد محبوبش جایی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.