مباد چشمهٔ شوق مرا فسردن موج
چو اشک عرض گهر دیدهام به دامن موج
جهان ز وحشت من رنگ امن میبازد
محیط بسمل یأس است ازتپیدن موج
ادب ز طینت سرکش مجو به آسانی
خمیدهاست به چندین شکستگردن موج
گشاد کار گهر سخت مشکل است اینجا
بریده میدمد از چنگ بحر ناخن موج
ز خویش رفتهای اندیشهٔ کناری هست
بغلگشاده ز دریا برون دمیدن موج
فسادها به تحمل صلاح میگردد
سپر ز تیغ کشیدهست آرمیدن موج
زبان به کام کشیدن فسون عزت داشت
دمیده قطرهٔ ما گوهر از شکستن موج
چو عجز دست به سررشتهٔ هوس زدهایم
شنیدهایم شکنپرور است دامن موج
نفس مسوز به ضبط عنان وحشت عمر
نیاز برق ز خود رفتنیست خرمن موج
دماغ سیر محیط من آب شد یارب
خط شکسته دمد از بیاضگردن موج
خموش بیدل اگر راحت آرزو داری
که هستکمنفسی مانع تپیدن موج
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به عبرت آب شو ای غافل از خمیدن موج
که خودسری چقدر گشته بار گردن موج
درین محیط که دارد اقامتآرایی
کشیده است هجوم شکست دامن موج
عنان زچنگ هوس واستانکه بررخ بحر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.