مقیدان وفا را ز دل رمیدن نیست
به دامنیکه ته پاست باب چیدن نیست
ز ناکسی عرق انفعال تسلیمیم
به عرض سجده ما جبهه بیچکیدن نیست
ز سحربافی بیربط کارگاه نفس
دو رشتهایکه تواند به هم تنیدن نیست
خروش صورگرفتهست دهر لیک چه سود
دماغ غفلت ما را سر شنیدن نیست
نیست دمیده است چو نرگس در این تماشاگاه
هزار چشم ویکی را نصیب دیدن نیست
ز دستگاه چه حاصل فسردهطبعان را
به پا اگر برسد آبله، دویدن نیست
قلندرانه حدیثیست زاهدا، معذور
تو غرهای به بهتشتی که جای ربدن نیست
چو صبح زین دو نفس گرد اعتبار مبال
پر شکسته هوا میبرد پریدن نیست
نظر به پاشکنی تا سرت فرود آید
وگرنه گردن مغرور را خمیدن نیست
به جیبکسوت عریانیی که من دارم
خیال اگر سر سوزن شود خلیدن نیست
دماغ فرصت کارم چو خامهٔ نقاش
ز عالمیست که آنجا نفس کشیدن نیست
در آن حدیقه که حرف پیام من گویند
ثمر اگر همه قاصد شود رسیدن نیست
فشار تنگی دل بیدل از چه نیرنگ است
شرار سنگم و امکان آرمیدن نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق خود میپردازد و به مسائلی چون وفا، تسلیم، همنوایی با زمانه، و محدودیتهای انسانی اشاره میکند. او از بیتوجهی جامعه به زیباییها و واقعیتهای زندگی گلایه میکند و احساس میکند که تلاشها و جستجوهایش بیفایدهاند. همچنین، به ناامیدی از دیدن حقیقت و گیر افتادن در دامهای نفس میپردازد. شعر در نهایت به این نکته میرسد که بسیاری از تلاشها و جستجوها به نتیجه نمیرسند و انسان در دام تضادها و احساسات قفل مانده است.
هوش مصنوعی: افراد وفادار هرگز از دل خود نمیگریزند، چون در دامن کسی که نفاق و دورویی در آن نیست، هیچ گونه شک و تردیدی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: از ناتوانی و اندوهی که داریم، به حالت تسلیم درآمدهایم، و در برابر آنچه که بر ما میگذرد، فقط در حال عبادت و سجدهایم؛ ما در این شرایط، هیچ عزت و شکوهی نداریم.
هوش مصنوعی: کارگاه نفس نمیتواند بیارتباط با سحر و جادو دو رشته را به هم بافد.
هوش مصنوعی: زمانه صدا بلند کرده و در حال تغییر است، اما ما در غفلت زندگی کردهایم و نتوانستهایم این صدا را بشنویم.
هوش مصنوعی: در این مکان زیبا، همچون نرگس که در دل شب شکوفا میشود، هزاران چشم وجود دارد، ولی هیچکس فرصتی برای دیدن این زیباییها ندارد.
هوش مصنوعی: اگر افراد ناامید و افسرده به پا خیزند، نتیجهای نخواهند گرفت. حتی اگر مشکلاتی مانند آبله برایشان پیش بیاید، دیگر نمیتوانند کاری انجام دهند.
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی صحبت از فردی است که به دنیا و زرق و برق آن فریب خورده و به اشتباه خود را در جایگاهی برتر میبیند. در واقع، اشاره به این دارد که نباید به حالت ظاهری خوشبختی خود مغرور شوی، زیرا دنیای واقعی با آنچه در ذهن توست، تفاوت دارد و این آرامش و خوشی در واقعیت جایگاهی ندارد.
هوش مصنوعی: همانطور که صبح با دو نفس، ارزش و اهمیت خود را نشان میدهد، وجود پر شکسته در آسمان، نمیتواند پرواز کند.
هوش مصنوعی: اگر به کسی توجه کنی و به او دل ببازی، باعث میشود که او به تو اهمیت دهد؛ وگرنه شخص مغرور هرگز سرش را برای کسی پایین نمیآورد.
هوش مصنوعی: در جیب کسی که به خاطر عریانیام به دنیا آوردهام، اگر هم یک اندک امیدی باشد، غیرممکن است که به حقیقت بپیوندد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که زمان و فرصت برای کار کردن مانند قلم نقاشی است که در جهانی قرار دارد که در آن امکان نفس کشیدن وجود ندارد. به عبارت دیگر، شرایط برای فعالیت مناسب نیست و فرد احساس میکند که نمیتواند کارهای مورد نظرش را انجام دهد.
هوش مصنوعی: در باغی که پیام من را مطرح میکنند، اگرچه همه فرستندگان رسالت من را به هم برسانند، ولی به میوه و نتیجهای نخواهند رسید.
هوش مصنوعی: دل بیدل به خاطر فشار و تنگی احساسش در عذاب است و نمیداند این حال و هوای سخت از چه نوع فریب و نیرنگی ناشی شده است. همچون سنگی سوزان است که جایی برای راحتی و آرامش ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلم به زخم توان داد، بی تپیدن نیست
که کشته ی تو نصیبش ز آرمیدن نیست
گذشت و سوختم از انتظار و باز ندید
درین دیار مگر رسم باز دیدن نیست؟
ز باغ وصل جه حاصل؟ دلا تصور کن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.