صورت راحت نفور از مردمان عالمست
جلوه ننماید بهشت آنجا که جنس آدمست
در نظر آهنگ حسرت در نفس شور ظلب
ساز بزم زندگانی را همین زیر و بمست
هر دو عالم در غبار وهم توفان میکند
از گهر تا موج ، هرجا واشکافی بینمست
سایهٔ خود درس وحشت داده مجنون تو را
چشم اهو را سواد خویش سرمشق رمست
گر حیا گیرد هوس آیینهدار آبرو است
چون هوا از هرزه گردی منفعل شد، شبنمست
گرچه پیرم فارغ از انداز شوخی نیستم
قامت خم گشته ام هم چشم ابروی خمست
پادشاهی در طلسم سیر چشمی بستهاند
کاسهٔ چشم گدا گر پر شود جام جمست
با فروغ جعواهات نظارگی را تابکو
رنگ گل چون آتش افروزد سپندش شبنمست
در بنای حیرت از حسن تو میبینم خلل
خانهٔ آیینه هم برپا به دیوار نمست
تا نفس باقیست، ظالم نیست، بیفکر فساد
گوشه گیر فتنه میباشد کمان را تا دمست
شعله هرجا میشود سرگرم تعمیر غرور
داغ میخندد که همواری بنایی محکمست
نامداریها گرفتاریست در دام بلا
بیدل انگشت شهان را طوق گردن خاتمست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرچه زاب و آتش و خاک و هوای عالمست
راستی باید طفیل آب و خاک آدمست
باز هر کاندر دوام خیر کلی دست او
بر بنی آدم قویتر بهترین عالمست
گر کسی تعیین کند کان کیست ورنه باک نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.