سوخت دل در محفل تسلیم و از جا برنخاست
شمع را آتش ز سر برخاست ازپا برنخاست
در تماشاگاه عبرت پر ضعیف افتاده ایم
بیعصا هرچند مژگان بود از ما برنخاست
میرود خلق از خود و برجاست آثار قدم
عالمی عنقا شد وگردی ز عنقا برنخاست
تا به قصرکبریا چندین فلک طیکردنست
نردبانی چند بیش آنجا مسیحا برنخاست
آسمان هم اعتباری دارد از آزادگی
کرکسی برخاست از دنیا ز دنیا برنخاست
بیدماغی دیگر است و عرض همتها دگر
از جهان زینسان که دل برخاست گویا برنخاست
پا به سنگ و دعوی پرواز ننگ اگهی ست
نام هرگز جز در افواه از نگینها برنخاست
ما و من از صافطبعان انفعال فطرت است
تا فرو ناورد سر، قلقل ز مینا برنخاست
تهمت وضع غرور از ناتوانی میکشیم
ناله تعظیم غم دل بود از ما برنخاست
دامن دل از غبار آه چین پیدا نکرد
از تلاش گربادی چند صحرا برنخاست
بیدل از نشو و نمای ما کسی آگاه نیست
آبله نبر قدم فرسوده شد پا برنخاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عمیق و عدم توانایی انسانها در حرکت و پیشرفت میپردازد. شاعر با بیان واژهها و تصاویری مانند "آتش شمع" و "تماشاگاه عبرت" نشان میدهد که انسانها در دنیای پر از مشکلات و چالشها، از خود بیخبر و ناتواناند. او به عجز و ناتوانی در تلاش برای پیشرفت و فرار از محدودیتها اشاره میکند و میگوید که بسیاری از افراد از خود رفتهاند، اما آثار وجودشان باقی مانده است. در نهایت، احساس ناامیدی و عدم تحول در زندگی و جامعه مورد تأکید قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: دل در جمعی که به عشق و تسلیم پرداخته بود، به شدت سوخت اما از جایش حرکت نکرد. شمع به خاطر شعلهاش از بالا سر به آتش آمد، اما از جایش بلند نشد.
هوش مصنوعی: در مکانی که برای پندآموزی و عبرت گرفتن طراحی شده، ما به شدت ضعیف و ناتوان شدهایم. هرچند چشمهایمان (مژگان) میتواند نگاه کند و ببیند، اما نتوانستهایم از این دیدن بهرهبرداری کنیم و اقدامی انجام دهیم.
هوش مصنوعی: مردم از خویشتن دور میشوند و فقط نشانههایی از وجود یک موجود بزرگ باقی میماند. در حالی که جهانی شگفتانگیز در حال شکلگیری است، هیچ نشانهای از آن موجود شگفتآور دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به مکان بلند و با شکوه (قصر کبریا)، باید مراحل و مراحل بسیاری را پشت سر گذاشت. اما با وجود تمام این تلاشها، مسیحا (نماد نجات و شفابخشی) در آن مكان بهدست نیامده است.
هوش مصنوعی: آسمان هم ارزش و جایگاهی دارد؛ مانند کرکس که از زمین بلند میشود، اما به معنای واقعی از دنیا جدا نمیشود.
هوش مصنوعی: این دنیا و تلاشهایش دگرگون شده و دیگر مانند گذشته نیست. همچنین، وقتی دل انسان از چیزی برمیخیزد، گویی که هنوز برنخاسته و همچنان در بند آن است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که تلاش برای بلندپروازی و نمایش قدرت بدون داشتن توانایی واقعی، زشت و ننگین است. نام و شهرت واقعی از چیزهای سطحی و ظاهری به دست نمیآید و فقط در زبان مردم میچرخد.
هوش مصنوعی: ما و من از افرادی هستیم که ذات پاک و سادهای داریم و به همین دلیل هیچگاه سرتان را به سمت پایین نمیآورید؛ زیرا صدای قلقلیدن و ن لرزش مینا (جام شراب) را نمیشنوید.
هوش مصنوعی: ما به خاطر ناتوانیمان، از عجز و درماندگی به خود زاری میکنیم و این در حالی است که غم دلمان در واقع از ما برنمیخیزد.
هوش مصنوعی: دل به شدت غمگین و غبارآلود شده، اما هیچ تلاشی نمیتواند آن را پاک کند. از طرفی، بادی که به سراغ صحرایی میرود نیز توانایی ندارد که آن را تغییر دهد یا به حرکت درآورد.
هوش مصنوعی: هیچکس از مراحل و تحولات زندگی ما باخبر نیست. لنگی پا، که نشانهای از خستگی و ضعف است، دیگر برنمیخیزد و دنبال راه نمیرود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.