غزل شمارهٔ ۳۷۶
نیامآنکه بهجرأت وصفلبت رسدم خم و پیم عنان ادب
ز تاًمل موجگهر زدهام در حسن ادا به زبان ادب
ز حقیقتحرمت و پاس حیا به مزاج غرضهوسان چه اثر
کهگرسنهٔ نان طمع نخورد قسم نمک سر خوان ادب
اگرت زتردد ننگ طلب دل جمع شود سر وبرگ غنا
ز غبارکساد متاع هوس نرسی به زبان دکان ادب
قدمت زه دامن شرم نشدکه به معنیکعبه نظر فکنی
به طواف درتو رسد همهکس چو تو پا نکشی زمکان ادب
همه عمربه مکتبکسب فنون دل بیخبرتوتپید به خون
نشد آنکه رسد دو نفس سبقت ز معلمی همهدان ادب
تب و تاب مراتب عجز رسا به چه نالهکند دل خسته ادا
که اگربه قلم ره خط سپرم همه نقطه دمد ز بیان ادب
زترانهٔ حیرت بیدل من به چه نغمه تپد رگ سازسخن
که تری شکند دم عرض نفس پر و بال خدنگکمان ادب
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: متفاعلتن متفاعلتن متفاعلتن متفاعلتن | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: بیدل نشر نگاه | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.
نوبی نوشته:
بسیار زیبا بود. این وزن یکی از نادر ترین وزن های شعر فارسی هست/ که زبان روان وشیوای بیدل طولانی بودن وزن رو از بین می بره. فکر نمی کنم کسی تونسته باشه بر این وزن شعری بگه حتا از شاعران معاصر.
👆☹
حمید سلطان نوشته:
این وزن را ( کامل ) می گو یند .
👆☹
درود نوشته:
بیدل دو سه غزل بر این وزن دارد / از معاصرین بر این وزن به ندرت سروده اند / من هم بر همین وزن غزلی دارم با این مطلع { سَزَدم مگر اینکه در اوج تَعَب ، خَلَدم مـژه ات دل و از سر شب / بگدازَدَم این همه سوزش تب ،شــده رام تو دل مگراز چه سبب؟ } که در وبلاگم موجود است و نیز در دفتر شعر این حقیر در سایت شاعران پارسی زبان
👆☹
حسام نوشته:
نام وزن وافر هست نه کامل
کامل …از ۴ بار متفاعلن تشکیل میشه
👆☹
من نوشته:
درودجان! آدم پای شعر بیدل که نمینویسه اینجانب هم در این وزن شعر دارم!
بدرود!
👆☹
شرلوک نوشته:
درود جان منم یک نقاشی به سبک تابلو مونالیزا داوینچی کشیدم که در وبلاگم موجود هست.
👆☹
Ali Baba Taj نوشته:
نیامآنکه بهجرأت وصفلبت رسدم خم و پیچ عنان ادب
👆☹