تا چند کشد دل الم بیهده کوشی
چون صبح نفس باختم از خانه بدوشی
خجلت ثمر دشت تردد نتوان زیست
ترسم به عرق گم شود از آبله جوشی
امروز کسی محرم فریاد کسی نیست
دلکوب خودم چون جرس از هرزه خروشی
شمعی که به فانوس خیال تو فروزند
چون آتش یاقوت نمیرد ز خموشی
ای خواب تو تلخ از هوس مخمل دنیا
حیف است ز حرف کفنت پنبهبهگوشی
گر آگهی از ننگ بدانجامی اقبال
هر چند به گردون رسی از خاک به جوشی
تا خجلت پستی نکشد نشئهٔ همت
آن جرعه که بر خاک توان ریخت ننوشی
در سعی طلب چشم به فرصت نتوان دوخت
برق آینهدار است مبادا مژه پوشی
بیدل اگر آگه شوی از درد محبت
یک زخم به صد صبح تبسم نفروشی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.