گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بیدل دهلوی

نمی‌باشد دل مایوس بی‌کیفیت نازی

پری زین بزم دور است‌، ای شکست شیشه آوازی

به تسکین دل بیتاب ما عمری‌ست می‌خندد

شرر خو لعبتی در خانمانها آتش اندازی

به یاد نیستی رفتیم از افسون خود رایی

نبود آیینهٔ ما جز غبار شعله پروازی

تو خواهی نوبهارش خوان و خواهی فتنهٔ محشر

ز مشت خاک ما خواهد دمیدن شوق گلبازی

درین عصر از تمیز ماده و نر داغ شد فطرت

جهان پر می‌زند در سایهٔ بال غلیوازی

خران پر بیحسند از فهم انداز گل اندامان

مگر زین انجمن خیزد لگد سرمایهٔ نازی

نزاکت بر خموشی بسته است آیین این محفل

لب از هم وا مکن تا نگسلانی رشتهٔ سازی

درین صحرا ندانم آشیان من کجا باشد

غبار بی پر و بالم ستم فرسای پروازی

به ناموس محبت پیکرم را کرد خاکستر

که دودی پر نیفشاند از چراغ چشم غمازی

ز سعی هرزه چون خورشید روز خود سیه کردم

بر انجامم مگر خندد چراغ گریه آغازی

شبی از گوشهٔ چشم عدم غافل شدم بیدل

هنوزم گوش می‌مالد پیام سرمه آوازی

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

ایا بر جان ما ماهر چو بر شطرنج اهوازی

چو ما را شاه مات آید ترا سپری شود بازی

فرخی سیستانی

امیر عالم عادل نبیره خسرو غازی

جلال دولت عالی امین ملت تازی

ملک بو احمد محمود زیبای سرافرازی

شهنشاهی که روز جنگ با شیران کند بازی

ایا شاه جهانداری که فردی و بی انبازی

[...]

ناصرخسرو

جهان بازی گری داند مکن با این جهان بازی

که در مانی به دام او اگرچه تیز پر بازی

برآوردم چو کاخی خوب و اکنون می‌فرود آرد

برآورده فرود آری نباشد کار جز بازی

چه باشد بازی آن باشد که ناید هیچ حاصل زو

[...]

امیر معزی

جلال امت مختار و تاج ملت تازی

کزو باشد بزرگان را بزرگی و سرافرازی

محمد بن منور

آیا بر جان ما ماهر چو بر شطرنج اهوازی

چو ما را شاه مات آید ترا سپری شود بازی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه