نمیباشد دل مایوس بیکیفیت نازی
پری زین بزم دور است، ای شکست شیشه آوازی
به تسکین دل بیتاب ما عمریست میخندد
شرر خو لعبتی در خانمانها آتش اندازی
به یاد نیستی رفتیم از افسون خود رایی
نبود آیینهٔ ما جز غبار شعله پروازی
تو خواهی نوبهارش خوان و خواهی فتنهٔ محشر
ز مشت خاک ما خواهد دمیدن شوق گلبازی
درین عصر از تمیز ماده و نر داغ شد فطرت
جهان پر میزند در سایهٔ بال غلیوازی
خران پر بیحسند از فهم انداز گل اندامان
مگر زین انجمن خیزد لگد سرمایهٔ نازی
نزاکت بر خموشی بسته است آیین این محفل
لب از هم وا مکن تا نگسلانی رشتهٔ سازی
درین صحرا ندانم آشیان من کجا باشد
غبار بی پر و بالم ستم فرسای پروازی
به ناموس محبت پیکرم را کرد خاکستر
که دودی پر نیفشاند از چراغ چشم غمازی
ز سعی هرزه چون خورشید روز خود سیه کردم
بر انجامم مگر خندد چراغ گریه آغازی
شبی از گوشهٔ چشم عدم غافل شدم بیدل
هنوزم گوش میمالد پیام سرمه آوازی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس دلتنگی و ناامیدی پرداخته و به زیبایی عشق و نفی خودخواهی اشاره دارد. شاعر از دوری محبوب و مشکلاتی که بر سر راه عشق است، سخن میگوید. او با استعارههای زیبا احساسات عمیق خود را بیان کرده و به درد دل و گزند عشق و زندگی اشاره میکند. در نهایت، شاعر از تلاشهای ناکام خود در عشق و غم ناشی از آن سخن میگوید و در جستجوی آرامش و وصالت است.
هوش مصنوعی: دل ما هرگز ناامید نیست، زیرا زیبایی و لذتگاهی در دسترس است. اگرچه از این جشن و شادی دوریم، اما شکست قلب و ناکامی صدایی را به همراه دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: عمری است که شعلههای عشق و دلخوری ما را ساکت نمیکند، و در خانههای ما مانند یک بازیگر شرور، آتش بیتابی و اضطراب را پراکنده میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر نبودن کسی از جادو و دلباختگی خود دور شدیم. ما هیچ تصویری جز غبار آتشین یک پرواز در آینه نداریم.
هوش مصنوعی: تو میتوانی از زیبایی بهار لذت ببری و یا از آشوب روز قیامت واهمه داشته باشی، اما بدان که از خاک وجود ما، شوق شکفتن گلها نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: در این زمان، تمایز میان خوب و بد، و واقعیت و ظاهر، به شدت در حال تغییر است. فطرت جهانی در حال تحول و جستجوست، و این دگرگونی تحت تاثیر نیروهایی قوی و ناشناخته در حال وقوع است.
هوش مصنوعی: خرها از زیبایی و فهم اندامهای گلدار بیخبرند، مگر اینکه از این جمع بلند شوند و لگدی بر بزدلی بزنند.
هوش مصنوعی: در این جمع، ادب و احترام به خموشی و سکوت است. لبهایت را باز نکن تا رشتهی این راز و دوستی قطع نشود.
هوش مصنوعی: در این بیابان نمیدانم که کجا باید زندگی کنم، زیرا غبار حاصل از پرواز بدون بال و درد ناشی از آن، مرا آزار میدهد.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و محبت، وجودم را به نابودی کشید و چهرهام را از شدت غم و اندوه به حالت سوخته درآورد، به گونهای که حتی دودی از چشمهای حسرتزدهام بلند نمیشود.
هوش مصنوعی: به دلیل تلاشهای بیهودهام، مانند خورشید در روز، همه چیز را تیره و تار کردم. تنها امیدم این است که شاید چراغی که از درد و غم میسوزد، در آغاز کارم مرا بخنداند.
هوش مصنوعی: یک شب از جانب ذهن خالی و موجودیت نداشتن غافل شدم و بیدل (معنای شاعر) هنوز هم در حال گوشمالی است و پیغام چشمهای سرمهای را میشنود که آهنگی را به او میفرستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایا بر جان ما ماهر چو بر شطرنج اهوازی
چو ما را شاه مات آید ترا سپری شود بازی
امیر عالم عادل نبیره خسرو غازی
جلال دولت عالی امین ملت تازی
ملک بو احمد محمود زیبای سرافرازی
شهنشاهی که روز جنگ با شیران کند بازی
ایا شاه جهانداری که فردی و بی انبازی
[...]
جهان بازی گری داند مکن با این جهان بازی
که در مانی به دام او اگرچه تیز پر بازی
برآوردم چو کاخی خوب و اکنون میفرود آرد
برآورده فرود آری نباشد کار جز بازی
چه باشد بازی آن باشد که ناید هیچ حاصل زو
[...]
جلال امت مختار و تاج ملت تازی
کزو باشد بزرگان را بزرگی و سرافرازی
آیا بر جان ما ماهر چو بر شطرنج اهوازی
چو ما را شاه مات آید ترا سپری شود بازی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.