تا به شوخی نکشد زمزمهٔ ساز نگاه
مردمک شد ز ازل سرمهٔ آواز نگاه
در تماشای توام رنگ اثر باختن است
همچو چشمم همه تن گرد تک و تاز نگاه
گر همه آب بود آینه بیناییکو
نرسد اشک بهکیفیت انداز نگاه
دیگر از عاقبت تشنهٔ دیدار مپرس
هست از خویش برون تاختن ناز نگاه
همچو شمعیکهکند دود پس از خاموشی
حسرتت زمزمهای میکشد از ساز نگاه
طوبی از سایهٔ ناز مژهام میبالد
چقدر سرو توام کرده سرافراز نگاه
مشق جمعیت دل قدرت دیگر دارد
بر فسلک نیز نلغزید رسن باز نگاه
غم اسباب تعلق نکشد صاحب دل
مژه صیقل نزند آینه پرداز نگاه
گرد غفلت مشکافید که در عرصهٔ رنگ
بینشانیست خطای قدرانداز نگاه
چون شرارم چقدر محمل ناز آراید
یک تپشگرد دل و یک مژه پرواز نگاه
بیدل از نور نظر صافی دل مستغنیست
کسب بینش نکند آینهٔ ناز نگاه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر دهد رنگ تماشای تو پرواز نگاه
خیل طاووس توان ریخت ز پرواز نگاه
قید یک حلقهٔ زنجیر خیالیاست محال
دیده تا چندکند منع جنونتاز نگاه
عمرها شد که به آن جلوه مقابل شدهام
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.