نمیگویم به عشرتگاه مجنون جهد پیمارو
غبار خانمان لختی بروب از دل به صحرا رو
جهانی میکشد بر دوش فرصت بار ناکامی
تو هم امروز بنشین در سر این راه و فردا رو
نمیباید سپند مجمر افسردگی بودن
به پستی پایمالی اندکی با ناله بالا رو
چو آواز جرس تجرید آزادی غنیمت دان
برون زین کاروانها دامن خود گیر و تنها رو
پیام یار میآید کنون ننگ است خودداری
عرق واری به حسرت آب کن دل را و از جا رو
تلاش گوهر نایاب جهدی تند میخواهد
اگر مردی به غواصی زن و بیرون دریا رو
درین محفل به نومیدی چه لازم زندگی کردن
دو روزی هر چه پیش آید طرب کن یا ز دنیا رو
نهال گلشن اقبال پر معکوس میبالد
به رنگ شمع سر چندانکه افرازی ته پا رو
جنون حرص بیوضع قناعت بر نمیآید
تسلی دشمنی چون عمر مفلس در تمنا رو
مباش از دستگاه همت اهل فنا غافل
همه گر پشه باشی چون پر افشاندی به عنقا رو
غبار من زحد برداشت ابرام زمینگیری
مبادا عشق فرماید که برخیز از در ما رو
به طبع دوستان یادت گرانی میکند بیدل
به دامان فراموشی بزن دست و ز دلها رو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.