دوری مقصد دمید از سرکشیدنهای من
نقش پاگمکرد پیش پا ندیدنهای من
چون نفس از هستی خود در غبار خجلتم
کز جهانی برد آسایش تپیدنهای من
الفت هستی چو صبحم نردبان وحشت است
چین دامن نیست جز بر خویش چیدنهای من
شور محشر گوش خلقی وانکرد اما چه سود
اندکی نزدیک میخواهد شنیدنهای من
شمع ماتمخانهٔ یاسم زاحولم مپرس
بیتو در آغوش مژگان سوخت دیدنهای من
خاکساری آبیارم چون نهالگرد باد
گرد میگردد بلند از قدکشیدنهای من
سیر جیب امن امکان بود بیسعی گداز
همچو شمع آمد بهکار از هم چکیدنهای من
پا به دامن دارم و جولان حرص آسوده نیست
خاک افسردن به فرق آرمیدنهای من
ریشهٔ واماندهم، رنگ نمو گم کردهام
با رگ یاقوت میجوشد دوبدنهای من
چون ثمر بیدل به چندین ریشه جولان امید
تا شکست خود رسید آخر رسیدنهای من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.