ز بس گرد وحشت گرفته است تنگم
به یک پا چو شمع ایستاده است رنگم
دلی دارم آزادی امکان ندارد
ز مینا چو دست پری زیر سنگم
نفس دستگاهم مپرس از کدورت
چوآیینه آبیست تکلیف رنگم
چه سازم به افسون فرصت شماری
چو عزم شرر در فشار درنگم
کشم تاکجا خجلت نارسایی
به پا تیشه زن چون سراپای لنگم
ز موهومیم تا به آثار عنقا
تفاوت همین بسکه نام است ننگم
به تحقیق ره بردم از وهم هستی
بهکیفیت می رسانید بنگم
بهاری کز آن جلوه رنگی ندارد
گلش میدهد می به داغ پلنگم
به دریوزهٔ گرد دامان نازش
اگرکفگشایم دمد گل ز چنگم
زگیسو نیاید فسون نگاهش
تو از هند مگذر که من در فرنگم
دلم کارگاه چه میناست بیدل
جرس بسته عبرت به دوش ترنگم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق و پیچیدهاش میپردازد. او از ترس و ناامیدی که فضای ذهنش را احاطه کرده، صحبت میکند و از عدم آزادی دلش گلایه میکند. شاعر خود را مانند شمعی میداند که در حال ذوب شدن است و به نظر میرسد دچار تضادهای داخلی است. او به رنگ و زیبایی طبیعی اشاره میکند و به تأملاتش در مورد زندگی و وجود بشر میپردازد. در نهایت، او از دشواریها و خجالتهای خود در مواجهه با واقعیتهای زندگی سخن میگوید و به نوعی از جدال با خود و جهان پیرامونش صحبت میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر ترسی که وجودم را فراگرفته، به قدری در خودم جمع شدهام که مانند شمع با یک پا ایستادهام و رنگم تغییر کرده است.
هوش مصنوعی: دل من نمیتواند آزاد باشد، مانند این است که در زیر سنگی، دستی پری را پنهان کرده باشم، در حالی که مینا (شراب) موجود است.
هوش مصنوعی: نفس من را از سفیدی و روشنیاش نپرس، زیرا مانند آبی که در آینه منعکس میشود، به رنگ و حالتی وابسته است که خودم را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه کنم وقتی فرصتی پیش میآید که به تعویق میافتد، مانند عزم و ارادهای که تحت فشار قرار دارد و نمیتواند عملی شود.
هوش مصنوعی: کجا میخواهی مرا به خجالت بیندازی در حالی که من به دلیل کمبودهایم در حال نابودی هستم؟ مانند درختی که با تیشه به آن ضربه میزنند، من هم از سر تا پا نقص دارم.
هوش مصنوعی: من از تخیلات دور و بیاساس تا نشانههای پرندهای افسانهای تنها به یک چیز تفاوت دارم؛ و آن اینکه نامم باعث شرمندگیام است.
هوش مصنوعی: من بهطور اصولی از تصورات نادرست دنیایی که در آن هستم عبور کردم و به یک حالت خاص و جدید رسیدم.
هوش مصنوعی: بهار که جلوهای ندارد و رنگی به خود نمیبیند، با داغی که در دل دارم، مانند گل به من شادابی میبخشد.
هوش مصنوعی: اگر به پای او بیفتم و از او درخواست کنم، مثل گلی که از چنگم رها میشود، به راحتی از دستم میلغزد.
هوش مصنوعی: نگاه جذاب او هیچ تأثیری از زیباییهای هند ندارد، بنابراین از هند دور شو که من در فرنگ زندگی میکنم.
هوش مصنوعی: دل من همچون کارگاهی است که پر از زیباییها و هنرهای ظریف است. در اینجا، جرس (زنگ) به عنوان نمادی از یادآوری و عبرت، بر دوش ترنگم (آهنگ یا نغمهام) قرار دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.