در عالم حق شهرت باطل چه فروشم
جنسم همه لیلیست به محمل چه فروشم
کفرست فضولی به ادبگاه حقیقت
در خانهٔ خورشید دلایل چه فروشم
قانون ادب غلغل تقریر ندارد
دف نیستم افسون جلاجل چه فروشم
نقد همه پوچ است چه دانا و چه نادان
در مدرسهٔ وهم مسایل چه فروشم
بر نقد هنرکیسهٔ حاجت نتوان دوخت
ملا نیام اجزای رسایل چه فروشم
جمعیت دل شکوهٔ کوشش نپسندد
گردی ز رهم نیست به منزل چه فروشم
عمریست که بازارکرم گرد کسادست
اینجا بهجز آب رخ سایل چه فروشم
آیینهٔ تحقیق ز تمثال مبراست
حیران خیالم به مقابل چه فروشم
سودایی اوهام تعلق نتوان زیست
ای هرزه خیالان همه جا دل چه فروشم
بیمایگی رنگ اثر منفعلم کرد
خونم همه آب است به قاتل چه فروشم
در بحر به آبی گهرم را نخریدند
خشکم ز تحیرکه به ساحل چه فروشم
اظهار قماش همه کس نقص و کمالیست
آیینه ندارم من بیدل چه فروشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و اندوه شاعر درباره بیارزشی و ناچیزی مادیات و اشکال مختلف زندگی میپردازد. شاعر در آن از دشواریهای مواجهه با حقیقت، کتمان احساسات واقعی و جستجوی عشق میگوید. او به نقد و درستی اشیاء و احساسات در دنیای پر از فریب میپردازد و در نهایت به این نتیجه میرسد که هیچچیز برای فروش ندارد؛ زیرا همه چیز در این جهان به نظر بیمحتوا و ناقص میآید. این شعر تجسمی از دلشکستگی و جستجو برای معنای عمیقتری در زندگی است.
هوش مصنوعی: در این دنیا، آیا ارزش دارد که چیزی را که حق و راست است با چیزی که نادرست و اشتباه است، عوض کنم؟ من تمام وجودم را از عشق و زیبایی پر کردهام، چگونه میتوانم آن را به چیز دیگری بفروشم؟
هوش مصنوعی: حضور در محضر حقیقت و ادبگاه آن، بدون آگاهی و درک عمیق، همچون کفر است. در این مکان مقدس، من نمیتوانم با نادانی و بیمحلی، به فروش دلایل و شواهد بپردازم.
هوش مصنوعی: قانون ادب و آداب اجتماعی نمیتواند به وضوح بیان شود و من به مانند دمی از ساز، تحت تأثیر جادو و وسوسه قرار دارم. در نتیجه، نمیدانم از چه چیزی باید دست بکشم یا چه چیزی را بفروشم.
هوش مصنوعی: تمامی بررسیها و ارزیابیها بیارزش است، چه از سوی افراد با دانش و چه از سوی نادانان، چون در دنیای خیالات و تصورات، مسائل را چگونه میتوان واقعی شمرد؟
هوش مصنوعی: اگر بخواهم این بیت را به زبان سادهتری بیان کنم، میتوان گفت: هنر و استعداد من به قدری ارزشمند است که نمیتوانم آن را به راحتی در معرض فروش قرار دهم. من مانند ملا نی، که در کارهایش به سراغ دانش و علمی عمیق و ارزشمند میرود، نمیتوانم به صرف نیازهای مادی، بخشهای مهم رسالهها و آموزههایم را به راحتی بفروشم.
هوش مصنوعی: جمعیت دل از زحمت و تلاش ناراضی است، پس اگر در میان راه دچار مشکل شوم، چه چیزی را میتوانم بفروشم تا به مقصد برسم؟
هوش مصنوعی: مدتی است که زندگیام در حال رکود و کسادی گذر کرده و در اینجا هیچچیز به جز آب چشمهایم برای عرضه ندارم.
هوش مصنوعی: آیینهٔ حقیقت از تصویر خالی است و من در شگفتی هستم که چه چیزی را باید به نمایش بگذارم.
هوش مصنوعی: آدمی نمیتواند به زندگی ادامه دهد در حالی که دچار خیال بافی و وسوسههای بیاساس است. ای خیالپردازان بیهدف، من نمیدانم چگونه باید قلب خود را در این دنیا به فروش برسانم.
هوش مصنوعی: ناامیدی و بیهودگی باعث شده که تأثیر من بر اوضاع کمرنگ شود. حالا دیگر خونم، یعنی جانم، به اندازه آب بیارزش شده است؛ حالا دیگر چه چیز را باید به قاتل بفروشم؟
هوش مصنوعی: در دریا به خاطر رنگ آبیام که دارای جواهر است، مرا خریداری نکردند. حالا من از سردرگمی و گیجی نمیدانم چه چیزی را در ساحل بفروشم.
هوش مصنوعی: بیدل در این بیت میگوید که همه افراد دارای نقاط ضعف و قوتی هستند و من چون آینهای برای نشان دادن این نقائص و کمالات دیگران ندارم، از چه میتوانم بفروشم یا عرضه کنم. به عبارت دیگر، او به عدم تواناییاش در نمایش یا قضاوت در مورد ویژگیهای دیگران اشاره میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.