گنجور

 
بیدل دهلوی

آنچه نذر درگه آوردیم ما

تحفه‌، شیئالله آوردیم ما

جان محزون پیشتاز عجز بود

آه بر لب هرگه آوردیم ما

خاک پست و دامن گردون بلند

عذر دست کوته آوردیم ما

آمدیم از عالم یکتا و لیک

عالمی را همره آوردیم ما

زین خروشی‌کز نفس انگیختیم

بر قیامت قهقه آوردیم ما

نفی ما، آیینهٔ اثبات اوست

گرکتان‌گم شد مه آوردیم ما

کبریاکم بود درتمهید عجز

تاگدا گفتی شه آوردیم ما

برگریبان ریختیم از شش جهت

زور یوسف بر چه آوردیم ما

بی‌گمان غیر از یکی نتوان شمرد

خواه یک خواهی ده آوردیم ما

چون نفس نرد خیالات دلیم

گاه بردیم وگه آوردیم ما

بیدلان یکسر نیاز الفتند

گر تو بپذیری ره آوردیم ما

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
غزل شمارهٔ ۲۱۹ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم