اگر چو غنچه میسر شود شکستن خویش
توان شنید صدای ز دام جستن خویش
مقیم منزل تحقیق گشتن آسان نیست
بده غبار دو عالم به باد جستن خویش
خموش گشتم و سیر بهار دل کردم
در بهشت گشودم چو لب ز بستن خویش
به رنگ شمع در این انجمن جهانی را
به سر دواند هوای ز پا نشستن خویش
خیال دوست به هر لوح نقش نتوان بست
به آب حیرت آیینه هست شستن خویش
چه ممکن است تسلی به غیر قطع نفس
ز ناله نیست رها تار بی گسستن خویش
ز دود تنگ فضای سپند این محفل
به دوش ناله گرفتهست بار جستن خویش
در این محیط که جز گرد عجز ساحل نیست
مگر چو موج ببندید برشکستن خویش
چو گل نه صبح کمینیم و نی بهار پرست
شکفتهایم ز پهلوی سینه خستن خویش
کمند صید حواس است گوشهگیری ها
نشستهایم چو مضمون به فکر بستن خویش
شکنج دام بود مفت عافیت بیدل
چو بوی گل نکنی آرزوی رستن خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات درونی و کنجکاوی شاعر درباره زندگی و جستجوی حقیقت میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویر گل و بهار، به جستجوی آزادی از قید و بندها و همچنین کشف خود اشاره میکند. او به این نکته معترف است که در محیطی که پر از محدودیتها و ناکامیهاست، تلاش برای رسیدن به رهایی و شناخت واقعی دشوار است. به تصویر کشیدن دلزدگی و آرزوی رستن از این محدودیتها، نشاندهنده عمیقترین دغدغههای انسانی است. شاعر به نوعی به ناامیدی و تلاش بیپایان برای پیدا کردن آرامش و حقیقت اشاره میکند.
هوش مصنوعی: اگر مثل غنچه، بشکفی و خودت را آزاد کنی، صدای رهاییات از بندهایی که در آن هستی به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: زندگی در جستجوی حقیقت کار سادهای نیست، زیرا برای رسیدن به آن باید از تمام آلودگیهای دنیا عبور کنیم و خود را از این موانع رها کنیم.
هوش مصنوعی: سکوت اختیار کردم و از زیباییهای بهار لذت بردم، زمانی که از بسته شدن لبانم آزاد شدم و به زندگی و خوشیهایم توجه کردم.
هوش مصنوعی: در این مکان، حالتی مانند شمع وجود دارد که باعث میشود انسان به تفکر در مورد جهان و زندگی بپردازد و تمایل دارد لحظهای آسوده باشد و از تلاش و فعالیت دست بکشد.
هوش مصنوعی: تصور معشوق را نمیتوان بر روی هیچ صفحهای ثابت کرد، زیرا مانند آب در آینه، همیشه در حال تغییر و شفاف است.
هوش مصنوعی: شاید هیچ چیز نتواند دل را آرام کند جز اینکه خود را از این نالهها و دردها جدا کنیم. انسان در رنج خود، شبیه تارهایی است که نمیتواند از خود رها شود.
هوش مصنوعی: بر اثر دود و فضای بسته این مجلس، غم و اندوهی بر دوش من نشسته که برای رهایی از آن باید تلاش کنم.
هوش مصنوعی: در این فضا هیچ چیز جز گرد و غبار ناامیدی وجود ندارد، مگر اینکه همچون موجی بر خود بتازد و از خود فراتر برود.
هوش مصنوعی: مانند گلی در انتظار صبح و نه بهار، در کنارههای سینهی خستهام به شکوفایی رسیدهایم.
هوش مصنوعی: در دام حواس و توجهات گرفتاریم و در گوشهنشینی، مانند یک مضمون در حال فکر کردن به خودمان هستیم.
هوش مصنوعی: عافیت در دام مشکلات است و کسی که بیدل و بیتوجه به مشکلات باشد، مثل آن است که بوی گل را احساس نکند و برای رسیدن به آن آرزویی نداشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.