هوس وداع بهار خیال امکان باش
چو رنگ رفته بهباغ دگر گلافشان باش
کنارهجویی ازین بحر عافیت دارد
وداع مجلسیانکن ز دور گردان باش
گرفتم اینکه به جایی نمیرسد کوشش
چو شوق ننگ فسردن مکش پر افشان باش
بقدر بیسر و پاپیست اوج همتها
به باد ده کف خاک خود و سلیمان باش
نظارهها همه صرف خیال خودبینی است
بهدهر دیدهٔ بیناکجاست عریان باش
اگر گدا ز دلی نیست دیدهای بفشار
محیط اگر نتوان بود ابر نیسان باش
سراسر چمن دهر نرگسستان است
تو نیز آینهای بر تراش و حیران باش
به دام حرص چو گشتی اسیر رفتن نیست
به رنگ موج زگردابها گریزان باش
مگیر این همه چون گردباد دامن دشت
بقدرآنکه سر از خودکشیگریبان باش
شرار کاغذم از دور میزند چشمک
که یک نفس بهخود آتش زن و چراغان باش
جنون متاع دکان خیال نتوان بود
بههر چه از هوست واخرند ارزان باش
دربن زمانه ز علم و هنرکه میپرسد
دو خرگواه کمالت بس است انسان باش
خبر ز لذت پهلوی چرب خویشت نیست
شبی چو شمع دربن قحطخانه مهمان باش
چو شانهات همهگر صد زبان بود بیدل
ز مو شکافی زلف سخن پشیمان باش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تأمل درباره زندگی، آرزوها و ناکامیها میپردازد. شاعر به وداع با فصل بهار و زیباییهای آن اشاره میکند و به این نکته میپردازد که باید از دنیای مادی و تظاهر فاصله گرفت. او به ناامیدی از تلاشهای بینتیجه تأکید دارد و به خواننده توصیه میکند که بر روی واقعیات زندگی تمرکز کند و از خودبینی بپرهیزد. شعر همچنین به ارزش هنر و علم اشاره دارد و میگوید که انسان باید به کمالات درونی خود توجه کند. در نهایت، شاعر به بازیهای ذهنی و سرگردانیهای ناشی از حرص و طمع انتقاد میکند و دعوت به آرامش و خودآگاهی میکند.
هوش مصنوعی: خواستن وداع با بهار خیال، مثل این است که میخواهی رنگی که در باغ به سراغ گلها رفته، دوباره به رنگ دیگری تبدیل کنی. پس به زیبایی و شادابی زندگی ادامه بده و از خوشیها بهرهمند باش.
هوش مصنوعی: فرار از این دریاى آرامش و آسایش، وداع کردن از جمع دوستان است؛ بنابراین بهتر است از دور خداحافظى کنى و به آرامش خود ادامه بدهى.
هوش مصنوعی: کوشش و تلاش به تنهایی کافی نیست و نباید از تلاش کردن خسته شوید؛ بلکه باید با شوق و انگیزه بالا ادامه دهید و به جلو پیش بروید. نباید اجازه دهید که ناامیدی شما را از تلاش بازدارد.
هوش مصنوعی: به اندازهی بیسر و پا بودن، اوج آرزوها و تلاشها به خاک پای خودت بسته است؛ بنابراین مانند سلیمان باش.
هوش مصنوعی: تمام نگاهها تنها به خاطر خودستایی و خودبین شدن است. در دنیا، آن کس که واقعاً بینا است کجاست؟ باید بیپرده و صریح باشی.
هوش مصنوعی: اگر کسی از شدت غم و فقر به تنگ آمده و دلش تنگ است، بهتر است از اطرافش فاصله بگیرد و خود را در جمعهای شاد و محیطهای مثبت قرار دهد. چون در غیر این صورت، نمیتواند از غصهها و مشکلاتش رهایی یابد.
هوش مصنوعی: دنیا همچون باغی پر از گلهای نرگس است، تو هم میتوانی به شکلی زیبا و جالب در این فضا بدرخشی و متعجب باقی بمانی.
هوش مصنوعی: زمانی که به دام حرص گرفتار میشوی، دیگر راهی برای فرار وجود ندارد. باید از چرخشهای خطرناک و مشکلات دوری کنی.
هوش مصنوعی: این جمله میگوید که در برابر مشکلات و چالشها نباید خود را به اندازهای درگیر کنیم که مانند طوفان، همه چیز را به هم بریزیم. باید در برابر مسائل و ناراحتیها به خودآزاری و خودکشی روی نیاوریم و با آرامش و تفکر برخورد کنیم.
هوش مصنوعی: کاغذی که در دستانم دارم، از دور به من علامتی میدهد که یک بار دیگر با شوق و حرارت، به کارم ادامه دهم و زندگیام را نورانی کنم.
هوش مصنوعی: دیوانگی و جنون، کالای مغازهی خیال نیست که بتوان به هر چیزی که از محبت و دلباختگی میآید، ارزان و بیقیمت فروخت.
هوش مصنوعی: در این دنیا، تنها کافی است که از علم و هنر بپرسند. اگر به تو پاسخ دهند، نشاندهندهی کمال توست، بنابراین تلاش کن که انسانی کامل باشی.
هوش مصنوعی: خبر از لذت کنار خودت نیست، شبی مانند شمع در بیپناهی و قحطی، مهمان باش.
هوش مصنوعی: اگر شانهات صد زبان داشته باشد، یعنی اگر توانایی بیان تمام خواستهها و احساساتت را داشته باشی، باز هم از ناگفتهها و رازهایی که در موهای درهم و برهم زلفت پنهان شده، آگاه نباش. پس بهتر است که به آنچه داری، راضی باشی و از بیان هر چه بیشتر خود بپرهیزی، چون ممکن است پشیمان شوی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر رفیقِ شفیقی درست پیمان باش
حریفِ خانه و گرمابه و گلستان باش
شِکَنجِ زلفِ پریشان به دستِ باد مده
مگو که خاطرِ عُشّاق، گو پریشان باش
گَرَت هواست که با خِضْر همنشین باشی
[...]
ز خارزار تعلق ، کشیده دامان باش
به هر چه می کشدت دل ،ازان گریزان باش
قد نهال خم از بار منت ثمرست
ثمر قبول مکن سرو این گلستان باش
درین دو هفته که چون گل درین گلستانی
[...]
چو گل که گفت درین باغ شاد و خندان باش
به حال خویش چو تاک بریده گریان باش
درین چمن که زند برق فتنه تیغ به ابر
تمام سر شو و چون غنچه در گریبان باش
نکرد فایده ای از تلاش ساحل، موج
[...]
چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش
معاش خلق جهان را تو میر سامان باش
چو گوهر، از گره کار هیچکس مگذر
بحل آن، همه استادگی چو دندان باش
مخور ز سنگدلی، چون نمک بهر دل ریش
[...]
دلا ز بزم حریفان چو غنچه پنهان باش
بپوش دیده و دور از شکست دوران باش
برو ز گلشن و در گوشه بیابان باش
ز خارزار تعلق کشیده دامان باش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.