دل از فسون تعلق نگاه در زنجیر
چو موج چند توان رفت راه در زنجیر
امل به طبع نفس صبح محشری دارد
هنوز ربشه نهفتهست آه در زنجیر
چه ممکن است ز سودای طرهات رستن
نشستهایم به روز سیاه در زنجیر
به ساز زندگی آزادگی نیاید راست
کسی چه عرض دهد دستگاه در زنجیر
به هر صفتکه تاملکنیگرفتاریست
تو خواه محو خرد باش و خواه در زنجیر
به جرم زندگی است اینکه میبرند به سر
گداز دلق و شه از حب جاه در زنجیر
چو بخت، یار نباشد، به جهد نتوانکرد
ز حلقههای مرصعکلاه در زنجیر
نشاندهام به سر انتظار جنون
هزار چشم تهی از نگاه در زنجیر
هجوم نالهام، از راحتم مگو بیدل
کشیدهام نفسی گاهگاه در زنجیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خیال زلف که واکرد راه در زنجیر
که عجز نالهٔ ما کنده چاه در زنجیر
به محفل تو که غیرت ادبپرست حیاست
ز جوهر آینه دارد نگاه در زنجیر
چو نرگس تو که مژگان کمند آفت اوست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.