تقلید از چه علم به لافم علمکند
طوطی نیامکه آینه بر من ستمکند
سعی غبار من که به جایی نمیرسد
با دامنش زند اگر از خویش رم کند
انگشت زینهار دمیدیم و سوختیم
کوگردنی دگرکهکشد شمع و خمکند
بر باد رفت آمد و رفت نفس چوصبح
فرصت نشد کفیل که فهم عدم کند
آسوده خاک شوکه مبادا به حکم وهم
عمر نفسشمار حساب قدم کند
بالیده است خواجهٔ بیحس به ناز جاه
مردار آفتاب مقابل ورمکند
خودسنجیات بهپلهٔ پستی نشانده است
جهدیکه سنگکوه وقار توکمکند
هرجا عدم به تهمت هستی رسیده است
باید حیا به لوح جبینم رقم کند
پرواز می کنم چهکنم جای امن نیست
دامی نبیافتمکه پرم را بهم کند
خجلت گداز عفو نگردی که آفتاب
گر دامن تو خشککند جبهه نمکند
توهیچ باش و، علم وعملها به طاق نه
گو خلق هرزهفکر حدوث و قدمکند
بیدل ازابن ستمکده بیکس گذشتهام
کو سایهای که بر سر خاکم کرم کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان تنهایی و تردیدهای انسانی پرداخته و از جستجوی حقیقت و جایگاه واقعی خود سخن میگوید. شاعر با تصاویری از پرواز، ذهن گرفتار و مرگ به توصیف وضعیت روحی خود میپردازد. او به تقلید و ظاهرگرایی انتقاد میکند و بر اهمیت خودشناسی و رهایی از قید و بندهای اجتماعی تأکید دارد. همچنین به بیمعنایی زندگی و ناپایداری آن اشاره میکند و در نهایت از جستجوی سایهای برای راحتی و آرامش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: تقلید از دیگران چه فایدهای دارد، من که طوطیوار فقط حرف میزنم و مثل آینه به خودم ظلم میشود.
هوش مصنوعی: تلاش و زحمات من مانند غباری است که به جایی نمیتواند برسد؛ حتی اگر او بخواهد با دامن خود از من دوری کند، این تلاش فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: ما با احتیاط نزدیک آتش رفتیم و سوختیم، تا ببینیم آیا کسی دیگری هست که شمع را روشن کند و خم کند.
هوش مصنوعی: نفس انسان مانند صبح زود است که به سرعت میگذرد و فرصتی برای درک نیستی به وجود نمیآورد.
هوش مصنوعی: مراقب باش که آرام و بیدغدغه به خاک برسی و اجازه ندهی که تصور بیپایه زندگیات را به شمارش قدمهایت وادارد.
هوش مصنوعی: خواجهای بیاحساس و مغرور در برابر نور آفتاب به آرامی گریخته و به حالت ورمکرده درمیآید.
هوش مصنوعی: خود را بیشتر از آنچه که هستی، پایینتر از واقعیات قرار نده. تلاش کن تا به ثبات و آرامش درونیات آسیب نرسانی.
هوش مصنوعی: هر جا که جایی برای نابودی وجود دارد، باید شرم و حیا بر پیشانی من نقش ببندد.
هوش مصنوعی: پرواز میکنم، اما متأسفانه، جایی برای ایستادن و پیدا کردن امنیت نیست و نتواستم دام یا مشکلی پیدا کنم که پروازم را متوقف کند.
هوش مصنوعی: اگر آفتاب بر دامن تو بخورد و آن را خشک کند، دیگر جایی برای شرم و عذرخواهی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: خود را خالی و بیفروغ بدان و دانایی و کارهای خود را به کنار بگذار، زیرا مردم بیفکر در مورد آغاز و نبودن چیزها فقط حرفهای بیمعنا میزنند.
هوش مصنوعی: من از این کوچه و خیابانهای پر از ستم و بیعدالتی عبور کردهام و حالا به دنبال سایهای هستم که بر سرم بیفتد و به من محبت و رحمت کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فرمان روای شرق که عمرش دراز باد
می خواست زحمت من درویش کم کند
از پیری و پیادگی و راه های دور
فرسوده دید و خواست که آسوده ام کند
اسبی کرم نمود که از رم به خاطرم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.