مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۳ یارم سخن عشوه نهاد اندر بار غم تاختن آورد ز من برد قرار دل چون غم او دید ز جان شد بیزار خه ای دل و زه ای غم و احسنت ای یار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از عشق و غم سخن میگوید. محبوبش با ناز و عشوه به او نزدیک شده و غم و دلشکستگیهای او را به یاد میآورد. دلش از غم محبوب بیزار و خسته است. شاعر به دلش و غم اشاره میکند و یار را ستایش میکند.
هوش مصنوعی: دوست من با ناز و زیبایی خود در میان غمها، قلب مرا به تسخیر درآورد و باعث بیقراریام شد.
هوش مصنوعی: دل وقتی غم او را دید، از جان و زندگیاش بیزار شد. آه ای دل، و ای غم، که احسنت به تو ای یار!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا چند حدیث قامت و زلف نگار
تا کی باشی تو طالب بوس و کنار
گر زانکه نهای دروغزن عاشقوار
در عشق چو او هزار چون او بگذار
گفتم: که بیا وعده دوشینه بیار
ورنه بخروشم از تو اکنون چو هزار
گفتا: دهم ای همه جفا، نک زنهار!
آواز مده که گوش دارد دیوار
ای عاشق دل سوخته اندوه مدار
روزی به مُراد عاشقان گردد کار
با عشق بتان چو اوفتادت سروکار
خورشید شود همان بشادی بیدار
از دولت و از روز بهی دل بردار
عاشق نبود روز بد و دولت یار
بسیار شنیدم من و دیدم بسیار
کاشفته ببود بر تو از هر سو کار
آخر فلکت پشت شد و گیتی یار
تو شاد شدی مخالف و دشمن زار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.