هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از روزی صحبت میکند که برای اولین بار به محبوبش نگاه کرده و از آن روز به بعد، هر شب در غم او اشک ریخته است. او به محبوبش میگوید که هرچه سریعتر بیاید، زیرا دلش بدون او نمیتواند دوام بیاورد و زندگیاش بدون جان او معنا ندارد.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از روزی صحبت میکند که برای اولین بار به محبوبش نگاه کرده و از آن روز به بعد، هر شب در غم او اشک ریخته است. او به محبوبش میگوید که هرچه سریعتر بیاید، زیرا دلش بدون او نمیتواند دوام بیاورد و زندگیاش بدون جان او معنا ندارد.
هوش مصنوعی: از روزی که چشمم به روی تو افتاد، شب و روز نمیگذرد که در اندوه تو اشک نریزم.
هوش مصنوعی: بشتاب به سمت من، زیرا دل من بدون تو نمیتواند زندگی کند. به من نزدیک شو، چون جان من بدون تو معنایی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با دل گفتم که ای دل احوال تو چیست
دل دیده پر آب کرد و بسیار گریست
گفتا که چگونه باشد احوال کسی
کو را بمراد دیگری باید زیست
امروز به شهر حسن همنام تو نیست
عاشق همه زیر سایه بام تو نیست
ای دوست ندانی که دلارام تو کیست
ای عشق نه آگهی که در دام تو کیست
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی بادهٔ گلرنگ نمیباید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست
چندان چشمم که در غم هجر گریست
هرگز گفتی گریستنت از پی چیست
من خود ز ستم هیچ نمیدانم گفت
کو با تو و خوی تو چو من خواهد زیست
دشمن چو بدانست که : احوالم چیست
بر تلخی زندگانی من بگریست
بدحال تر از من اندرین عالم کیست ؟
در آرزوی مرگ همی باید زیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.