مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۸ ای برده دلم به صد هزار استادی! در عشق تو بندگی به از آزادی اصل طرب و مایه شادیست غمت یک دم غم تو به از هزاران شادی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر میگوید که اگرچه او به نوعی در عشق معشوقش به بندگی افتاده، اما این بندگی را بر آزادی ترجیح میدهد. او بیان میکند که غم معشوقش، خود منبع شادمانی و سروری است و به اندازه هزاران شادی، ارزشمندتر است.
هوش مصنوعی: ای عشق من، به خاطر تو هزار بار هم در قید و بند باشم، بهتر از آن است که آزاد باشم و بدون تو زندگی کنم.
هوش مصنوعی: اصل خوشحالی و شادی در زندگی، به غم و اندوهی که به مدت کوتاهی احساس میشود، میارزد؛ زیرا حتی یک لحظه از غم تو بهتر از هزار شادی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ترک بگنجه از کجا افتادی
کاندر دل و جان من فکندی شادی
یک بوسه مرا به مستی اندر دادی
ای ترک همیشه مست و خرم بادی
ای دولت هند را جمالی دادی
ای شادی زین قبل به غایت شادی
ای چرخ تو در دهان عالم دادی
کای دولت شیرزاد باقی بادی
ای دست زمانه بسته از بیدادی
وز دست گشاده داد بخشش دادی
تا بندهٔ تو شدم ز غم آزادم
از بندگی توام مباد آزادی
گر شعر در مراد میبگشادی
یا کار کسی به شعر نوری دادی
آخر به سه چار خدمتم صدر جهان
از ملک چنان یک صله بفرستادی
تن زود بخواری ای جلب بنهادی
وز گفته خویش نیک باز استادی
گفتی خسبم در آب و نم در ندهم
بر خاک بخفتی و نم اندر دادی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.