و امیر، رضی اللّه عنه، روز دوشنبه بیست و پنجم ماه ربیع الاخر سوی یمن آباد و میمند رفت به تماشا و شکار. و خواجه عبدالرزّاق حسن به میمند میزبانی کرد، چنانکه او دانستی کرد، که در همه کارها زیبا و یگانه روزگار بود، و دندانمزد به سزا داد، و وکیلانش بسیار نزل دادند قومی را که با سلطان بودند. و امیر بدان بناهای پادشاهانه که خواجه احمد حسن ساخته است، رحمة اللّه علیه، به میمند بماند، و روز چهارشنبه چهارم جمادی الاولی به کوشک دشت لگان بازآمد. و دیگر روز نامه رسید به گذشته شدن ساتلمش حاجب ارسلان. و امیر او را برکشیده بود و شحنگی بادغیس فرموده، به حکم آنکه به روزگار امیر محمّد خزینهدار بود و نخست کس او بود که از خراسان پذیره رفت پیش امیر مسعود و چندین غلام ارسلان را با خویشتن برد، چنانکه پیش ازین آوردهام.
روز یکشنبه هشتم این ماه بوسعید محمود طاهر خزینهدار به بست گذشته شد، رحمة اللّه علیه؛ و سخت جوانمرد و کاری بود و خرد پیران داشت. خواجه بونصر با وی بسیار نشستی، و گفتی «حال این جوان برین جمله بنماند، اگر عمر یابد و دست از شراب پیوسته که بیشتر بر ریق میخورد بدارد.» و بنه داشت و گفتند «از آن مرد، این چه حدیث است! إنّ للّه جنودا منها العسل، به اجل خویش مرد» و عجب آن آمد که در آن دو سه روز که گذشته شد دعوتی ساخت سخت نیکو و بونصر را بخواند با قومی و من نیز آنجا بودم و نشاطها رفت و او را وداع بود و پس از آن به سه روز رفت رفتنی که نیز باز نیاید و این بیت به ما یادگاری ماند که شاعر گفته است، شعر:
ما ذا ترینا اللّیالی و ما «اسنّ» الینا
فی کلّ یوم نعزّی بمن یعزّ علینا
و محمود طاهر پدرش مردی محتشم بود از خازنان امیر محمود، رضی اللّه عنه، و بر وی اعتمادی بزرگ داشت، و هم جوان مرد؛ و آن پادشاه حقّ گذشته را در این فرزند نجیب نگاه داشت و این آزادمرد وجیه گشت و نام گرفت، و امیر مسعود، رضی اللّه عنه، در اصطناع وی رعایت دیگر کرده بود تا وجیهتر گشت ولکن روزگار نیافت و در جوانی برفت و با خاندانی بزرگ پیوستگی کرده بود چون بو النّضر رخوذی مهتری بزرگوار معتمدتر قوم خوارزمشاه آلتونتاش و شناخته امیر محمود، و دو فرزند به کار آمده ماند، و خال ایشان خواجه مسعود رخوذی مردی که دو بار عارضی کرد و پادشاه را چون مودود و فرخزاد، رحمة اللّه علیهما، و آثار ستوده نمود و از وی همّت مردان و بذل کاریتر مهتران و جوانمردان دیدند. و اگر در سنه احدی و خمسین و اربعمائه از زمانه ناجوانمرد کراهیَتی دید و درشتییی پیش آمد، آخر نیکو شود و بجویی که آب رفت یک دوبار، آب بازآید . و دولت افتان و خیزان بهتر باشد، جان باید که بماند، و مال آید و شود و محنتی که از آن بر دل آزادمردان رنج آید علی الإطلاق هر کس بشنود گوید این به بایست و به محنت نشمرند . این فصل براندم که جایگاه آن بود و کار دارم با این مهتر و با شغلهای وی که نزدیک آمد که امیر مسعود، رضی اللّه عنه، او را برخواهد کشید و به میان مهمّات ملک درخواهد آورد و وی از روزگار نرم و درشت خواهد دید تا همه بر ولا آورده آید. بمشیّة اللّه تعالی
[آمدن عراقی بدرگاه و نامه بو سهل حمدونی]
و روز [سه] شنبه هفدهم جمادی الاولی بوالحسن عراقی دبیر معزول از سالاری کرد و عرب به درگاه آمد. و خواجه بزرگ احمد عبد الصّمد او را به خوبی گسیل کرده بود امّا پنج سوار موکّل نامزد او کرده. و امیر وی را پیش خود نگذاشت و نزدیک مسعود محمد لیث دبیر فرستاد تا چون بازداشتهیی باشد. و هر کسی به زیارت او رفت.
و سخت متحیّر و دلشکسته بود. و آخر بونصر به حکم آنکه نام کتابت برین مرد بود در باب وی سخن گفت و شفاعت کرد تا امیر دل خوش کرد و وی پیش آمد و خدمت کرد و به دیوان رسالت بازنشست ولکن آب ریخته و باد بنشسته، که نیز زهره نداشت سخن فراختر گفتن. و آخر کارش آن بود که گذشته شد، چنانکه بیارم پس ازین.
و روز یکشنبه بیست و یکم این ماه نامهها رسید از بوسهل حمدوی و صاحب برید ری که «سخن پسر کاکو زرق و افتعال بود و دفع الوقت، و مردم گرد کرد از اطراف و فراز آمدند و بعضی از ترکمانان قزلیان و یغمریان و بلخان کوهیان نیز که از پیش سلجوقیان بگریختهاند، بدو پیوستند، که مرد زر بسیار دارد و خزانه و اصناف نعمت، و ساخته روی به ری نهاد؛ و بیم از آن است که میداند که خراسان مضطرب است از سلجوقیان و مدد به ما نتوانند رسانید. و آنچه جهد است بندگان میکنند تا ایزد، عزّ ذکره، چه تقدیر کرده است.» امیر سخت اندیشهمند شد و جوابها فرمود که «وزیر و حاجب بزرگ و لشکرها به خراسان است کفایت کردن کار سلجوقیان را، و ما نیز قصد خراسان داریم. دل قوی باید داشت و مردوار پیش کار رفت که بدین لشکر که با شماست همه عراق ضبط توان کرد.» و این جوابها باسکدار و هم با قاصدان برفت. و در بابی فرد به حدیث ری این احوال به تمامی شرح کنم، اینجا این مقدار کفایت است.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.