نیست کس محرم که پیغامم رساند یار را
وز حقیقت حال ما آگه کند دلدار را
کین ستم بیحد مکن، ظالم مشو ای جان من!
ای بی گنه مارا مکش، خنجر مزن بیمار را
با بیکسان خود مشفقی، بر بیدلان قاهر شدی
برما چرا ظالم شدی، برقع مکن رُخسار را
دردی که دارم در دلی، آن را تو دانی مرهمی
یا طبیب العاشقان! دارو بده بیمار را
مسکین غریب بینوا، باری ز تو جوید جفا
بهر خدا درمان بده این عاشق غمخوار را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاطفی عمیق شاعر نسبت به محبوب میپردازد. شاعر از نبود کسی که بتواند پیغامش را به یار برساند و حالش را به او بگوید، نگران است. او از معشوق میخواهد که ظلمی نکند و به او که بیگناه است، آسیب نرساند. همچنین، شاعر از درد و رنجی که در دل دارد سخن میگوید و از محبوب میخواهد که برای این درد درمانی در نظر بگیرد. در نهایت، او به وضعیت خود به عنوان یک عاشق بینوا و غریب اشاره میکند و از یار میخواهد که به او لطف و محبت کند.
هوش مصنوعی: کسی نیست که بتواند پیامم را به محبوب برساند و او را از حقیقت حال ما باخبر کند.
هوش مصنوعی: این بیعدالتی را ادامه نده، ای جان من، ظالم نباش! ای بیگناه، ما را از بین نبر و به بیمار رحم کن و به او آسیب نرسان.
هوش مصنوعی: با مهربانی با بیخبران رفتار کن، چرا بر ما که بیدار هستیم، ظلم میکنی؟ چهرهات را پنهان نکن.
هوش مصنوعی: دردی که در دل دارم را فقط تو میدانی، آیا درمانی برای آن هست یا ای پزشک عاشقان! لطفا به این بیمار دارویی بده.
هوش مصنوعی: کسی که بیچاره و تنهاست، بهخاطر خدا از تو طلب کمک میکند. او که عاشق و دلسوخته است، از تو میخواهد که به او کمک کنی و دردهایش را درمان کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون نالد این مسکین که تا رحم آید آن دلدار را
خون بارد این چشمان که تا بینم من آن گلزار را
خورشید چون افروزدم تا هجر کمتر سوزدم
دل حیلتی آموزدم کز سر بگیرم کار را
ای عقل کل ذوفنون تعلیم فرما یک فسون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.