گنجور

 
سلطان باهو

ایا والی معلی کن وفاداران خود ها را

توئی مولی مزکی کن جفا کاران خود ها را

بقرب خویش را هم ده، دل دیوانه ء مارا

مکن بیدل بمهجوری تو غمخواران خود ها را

طبیبان جمله می هستند دوا هرگز نمی دانند

نظر رحمت مداوا کن به بیماران خود ها را

بسی گریم ز شوق تو، بسی نالم ز درد تو

نظر فضلی فراوان کن، به مشتاقان خود ها را

اگر این یار مشتاق است، گدای شب که بیدارست

نباید سخت بی‌رحمی به درویشان خود ها را