ملکالشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۴۶ چون شمع بسی رشتهٔ جان سوختهایم آتش به دل سوخته افروختهایم صد دامن از اشگ دیده اندوختهایم یک سوز ز پروانه نیاموختهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ما کار و دکان و پیشه را سوختهایم
شعر و غزل و دو بیتی آموختهایم
در عشق که او جان و دل و دیدهٔ ماست
جان و دل و دیده هر سه بردوختهایم
تا آتش عشق او بر افروخته ایم
عود دل خود بر آتشش سوخته ایم
دلسوخته ایم و کار آتشبازی
آموخته ایم و نیک آموخته ایم
ما دلق ریای خویشتن سوخته ایم
تا طرز طریق فقر آموخته ایم
نی توشهٔ امروز نه فردا داریم
چشم از دو جهان بر کرمش دوخته ایم
تا درس محبت تو آموختهایم
در خرمن عمر آتش افروختهایم
بیجلوه شمع رویت از آتش غم
عمریست که پروانهصفت سوختهایم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور ثبت نام کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.