ای دوست بیا لختی ترک می و ساغر کن
از میکده بیرون شو جان بر لب کوثر کن
مست می وحدت شو پا بر سر کثرت زن
فانی شو و باقی باش تقلید پیمبر کن
گفتار نبی بشنو، اسرار ولی دریاب
چند این در و چند آن در، دریوزه ز حیدر کن
از هر چه جز او بگذر، در هر که جز او منگر
بر درگه او سر نه، در حضرت او سر کن
بالمره مجاهد شو، پیوسته مشاهد باش
گر کام نشد حاصل، کن جهد و مکرر کن
بر خنگ عمل بنشین در دست طلب بشتاب
جان را به لقا بفروز مس را ز صفا زر کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای پیک سحرگاهی پیغامی از و سرکن
ور تنگ شکر خواهی این نکته مکرر کن
گفتی که بکش دامان از خاک در جانان
سر پیچم از این فرمان، فرمایش دیگر کن
خواهی نخوری یک جو خون از فلک کج رو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.