همی نالم به دردا، همی گریم به زارا
که ماندم دور و مهجور، من از یار و دیارا
الا ای باد شبگیر، ازین شخص زمینگیر
ببر نام و خبر گیر، ز یار نامدارا
چو رفتم از خراسان، به دل گشتم هراسان
شدم شخصی دگرسان، خروشان و نزارا
به ری در نام راندم، حقایق برفشاندم
ولیکن دیر ماندم، شده زینروی خوارا
نجستم نام ازین شهر، فزودم وام از این شهر
نبردم کام ازین شهر، به جز عیش مرارا
بدا محکوم قهرا، درآکنده به زهرا
پلیدا شوم شهرا، ضعیفا شهریارا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و غم فراق یار و دوری از دیار خود مینالد. او از منشأ خود، خراسان، یاد میکند و احساس میکند که به فردی دیگر تبدیل شده و به شدت نگران و نزار است. از طرفی، به تجربههای خود در شهر ری اشاره میکند و میگوید که هیچ بهرهای از این شهر نبرده و فقط عذابهایی جانی کشیده است. در نهایت، در حسرت و ناامیدی از زندگی در این شهر صحبت میکند و خود را در شرایطی ضعیف و محکوم مییابد.
هوش مصنوعی: من از دردهای درونم شکایت میکنم و با صدای بلند گریه میکنم، چون از یار و دیارم دور افتادهام و احساس تنهایی میکنم.
هوش مصنوعی: ای باد شبانگاهی، لطفاً نام و اخبار این فرد زمینگیر را بگیر و به یار نامدار برسان.
هوش مصنوعی: وقتی که از خراسان خارج شدم، به دل شتابان شدم و دچار نگرانی گشتم. احساس کردم که چیزی از من تغییر کرده و حالتی آشفته و نزار دارم.
هوش مصنوعی: در نام تهران مطرح شدم و حقایق را منتشر کردم، اما دیر وارد میدان شدم و به همین خاطر، من و کارهایم از ارزش افتادیم.
هوش مصنوعی: من نامی از این شهر نخواستم، اما بدهکاریام در این شهر زیاد شد. هیچ بهرهای از این شهر نبردم جز لذتهای گاه و بیگاه.
هوش مصنوعی: بدبخت و محکوم به عذاب، در دنیای ناپاکی که به من گرفتار شدهام، ای شهریار ضعیف و آسیبپذیر، چه کلافه و پریشان حال هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.