پیامی ز مژگان تر میفرستم
کتابی به خون جگر میفرستم
سوی آشنایان ملک محبت
ز شهر غریبی خبر میفرستم
در اینجا جگر خستگانند افزون
ز هر یک درود دگر میفرستم
درود فراوان سوی شاه خوبان
ز درویش خونینجگر میفرستم
به سوی «حسام» از ارادت سلامی
گذر کرده از بحر و بر میفرستم
سزد گر بخندند بر خامی من
که خرما به سوی هجر میفرستم
گهر میفرستم سوی ژرف دریا
سوی شکرستان شکر میفرستم
ولیکن چه چاره که از دار غربت
سوی دوست شرح سفر میفرستم
ز بیتالحزن همچو یعقوب محزون
بضاعت به سوی پسر میفرستم
شد از نامهات چشم این پیر روشن
تشکر به نور بصر میفرستم
حساما به ابروی مردانهٔ تو
درودی سراپا گهر میفرستم
به صبح جبین منیرت سلامی
به لطف نسیم سحر میفرستم
به من برق دادی به سویت ثنایی
ز برق تو رخشندهتر میفرستم
فرستادم اینک دل خسته سویت
تن خسته را بر اثر میفرستم
به بام بقای تو پرّان دعایی
همآغوش بال اثر میفرستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر پیامی از دل خونین و آسیبدیده خود به محبوبش و آشنایان محبت میفرستد. او از غربت و درد خود سخن میگوید و درودهایی به دوستان و عزیزانش ارسال میکند. شاعر با احساساتی پرشور از جگر خسته و اشتیاق به دیدار محبوب، به توصیف غم و امید خود میپردازد و در نهایت ابراز میکند که عشقش همانند نور، دلش را روشن کرده است. او از سختیهای دوری و دلتنگی سخن میگوید و آرزوی وصال را دارد.
هوش مصنوعی: با چشمانم پیامی فرستادهام و مانند کتابی با درد دل و احساسات عمیق، آن را به تو میرسانم.
هوش مصنوعی: به دوستان نزدیکم از وضعیت عشق و محبت خودم در این شهر بیگانه خبر میدهم.
هوش مصنوعی: در اینجا افرادی که درد و رنج زیادی را متحمل شدهاند، بیشتر از همیشه هستند و من به هر یک از آنها سلام و درود میفرستم.
هوش مصنوعی: من به شاه زیبایانی که در دل دارم سلام و درود میفرستم، حتی اگر خودم از دردی عمیق رنج میبرم.
هوش مصنوعی: به سمت حسام، از روی ارادت و احترام، پیام سلامی را ارسال میکنم که از دریا و خشکی عبور کرده است.
هوش مصنوعی: خندیدن دیگران به نادانی من جای تعجبی ندارد، چون من میوهای شیرین همچون خرما را به سمت جدایی میفرستم.
هوش مصنوعی: من گوهر ارزشمندی را به عمق دریا میفرستم و به سرزمین شکر نیز شکر میفرستم.
هوش مصنوعی: اما چارهای نیست، زیرا در دیار غربت، به سوی دوست داستان سفرم را میفرستم.
هوش مصنوعی: از مکانی که غم و اندوه در آن حاکم است، مانند یعقوب که به خاطر فقدان فرزندش ناراحت بود، من هم به سوی پسرم توشه و نامهای میفرستم.
هوش مصنوعی: از نامهات چشمان این پیر روشن شد و من سپاسگزاری خود را با نور دید تو به تو میفرستم.
هوش مصنوعی: من سلامی پر از ارزشی که همچون گوهر است، به ابروی مردانهات میفرستم.
هوش مصنوعی: در صبح روشن و زیبای تو، با نیکوکاری نسیم صبحگاهی سلامی میفرستم.
هوش مصنوعی: تو به من نوری بخشیدی و من شعری زیبا به خاطر درخشندگی تو میسرایم.
هوش مصنوعی: اینک دلم را که خسته است به سوی تو میفرستم، و همچنین تن خستهام را تحت تاثیر شراب میفرستم.
هوش مصنوعی: به بالای زندگی تو دعاهایی را که مانند پرندهای در آغوش بال خود دارم، میفرستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.