گر ندارم از شکر جز نام بهر
آن بسی بهتر که اندر کام زهر
آسمان نسبت به عرش آمد فرود
ورنه بس عالی است پیش خاک تود
بد کردم و اعتذار بدتر ز گناه
چون هست در این عذر سه دعوی تباه
دعوی وجود و دعوی قدرت و فعل
لاحول و لا قوه الا بالله
از حال خود آگه نیم لیک اینقدر دانم که تو
هر گاه در دل بگذری، اشکم ز دامان بگذرد
خوش آن که از تو جفائی ندیده می گفتم
فرشته خوی من آیا ستمگری داند؟
حکیمی گفت: اگر خواهی پروردگارت را بشناسی، بین خود و گناه دیواری آهنین نه.
پیش از آن که عشق تو بدل خانه کند، دل من سخت خالی بود و تنها ذکر حق قرارش می بخشید
تا آن که اشتیاق وی را خواند و دل نیز لبیکش گفت. و دیگرش نبینم که کوی ترا ترک گوید.
اگر دروغ گویم یا آن که بدنیا بغیر تو شادمان شوم، امید که هجرانت مبتلایم کند.
نیز اگر بی تو، چیزی در این سرزمین ها، چشمم را سوی خود کشد.
اگرم خواهی بوصل رسان و گرم خواهی به هجران مبتلا دار. دل من جز ترا نشاید.
ما بی خبر از نظاره بودیم
جان رفت و خبر نکرد ما را
عشق آمد و صبر از دل دیوانه برون رفت
صد شکر که بیگانه از این خانه برون رفت
وای به روزگار من در تو اگر اثر کند
ناله و آه نیم شب، گریه صبحگاهیم
زمانی گوسفندانی به غارت گرفته، با گوسفندان مردم کوفه آمیخت. یکی از زاهدان از خوردن گوشت خودداری کرد و پرسید: میش چند سال زنده می ماند؟ گفتند: هفت سال. وی هفت سال لب به گوشت نزد.
سلیمان بن داود (ع) وصیت کرد: جز طعام نیکو مخورید و جز کلام نیکو مگوئید.
عابدی گفت: اگر یک قرص نان حلال بدست آورم، بسوزانمش و گردش کنم تا بیماری خویش با آن درمان سازم.
شیخ جنید به شیخ علی بن سهل اصفهانی نوشت: از مراد خویش ابوعبدالله محمد بن یوسف بناپرس: که بر مراد خویش کامرواست؟ وی پرسید و شیخ پاسخ داد: والله غالب علی امره.
از سخنان سمنون محب است که: اولین گام وصال حق آن است که بنده از نفس خویش دور شود و اولین گام وی در هجران پروردگار آن است که به نفس خویش بپیوندد.
دامان خرابات نشینان همه پاک است
تر دامنی ماست که تا دامن خاک است
گرد سر میگردم امشب شمع این کاشانه را
تا بیاموزم طریق سوختن پروانه را
مردم از محرومی و شادم که نومید از تو ساخت
تلخی جان کندنم امیدواران شما
به گرد خاطرم ای خوشدلی، چه می گذری
کدام روز مرا با تو آشنائی بود؟
ای اهل شوق وقت گریبان دریدن است
دست مرا به سوی گریبان که می برد؟
قطع امید من کند دم بدم از وصال خود
تا نکنم دل حزین شاد به انتظار هم
برخاطرم غباری ننشیند از جفایش
آئینه ی محبت، زنگار برنتابد
ای مردگان ز خاک یکی سر به در کنید
بر حال زنده بتر از خود نظر کنید
حزنی این عشق است نی افسانه چندین شکوه چیست؟
لب به دندان گیر و دندان بر جگر نه باک نیست
بی درد دل حیات چو ذوقی نمی دهد
آسودگان به عمر خود آیا چه دیده اند
حسن، دعای تو گر مستجاب نیست مرنج
تو را زبان دگر و دل، دگر دعا چه کند؟
نصیبم گشته چندان تلخکامی بعد هر کامی
که ممنونم ز گردون گر به کام من نمی گردد
شبها تو خفته، من به دعا کز تو دورباد
آه کسان که بهر تو در خون نشسته اند
زنده در عشق چه سان بود نصیبی، مجنون
عشق آن روز مگر این همه دشوار نبود؟
تلخ باشد زهر مرگ اما به شیرینی هنوز
میتواند تلخی هجران ز کام من برد
ز شورانگیز خالی گشته حاصل دانه اشکم
که مرغ وصل هرگز گرد دام من نمیگردد
چنان زهر فراقی ریختی در ساغر جانم
که مرگ از تلخی آن گرد جان من نمیگردد
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
به طاقتی که ندارم، کدام بار کشم؟
بگذشت بهار و وا نشد دل
این غنچه مگر شکفتنی نیست؟
هزار جهد بکردم که سرّ عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسّرم که نجوشم
ساکنان سر کوی تو نباشند به هوش
کآن زمینی است که از وی همه مجنون خیزد
به عاشقان جگر چاک چون رسی اهلی؟
به یک دو چاک که در جیب پیرهن کردی
به جز هلاک خودش آرزو نباشد هیچ
کسی که یافت چو پروانه ذوق جانبازی
به غمم شاد شوی میدانم
غم دل با تو از آن میگویم
شب های هجر را گذراندیم و زنده ایم
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود
ای غایب از دو دیده چنان در دل منی
کز لب گشودنت به من آزار میرسد
یکسر مو دلت سفید نگشت
هیچ مو در تنت سیاه نماند
ای حسن توبه آن گهی کردی
که تو را قوت گناه نماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری عمیق و فاخر است که در آن شاعر به مضامین عشق، فراق و درد دل میپردازد. او از تلخیهای عشق و هجران میگوید و این احساسات را با بیانی زیبا و احساسی توصیف میکند. شاعر از خداوند و نگاهی معنوی به زندگی سخن میگوید و در عین حال، سختیهای عشق را به تصویر میکشد. او از مقاومت در برابر گناه و تلاش برای نزدیکی به خدا میگوید و بیان میکند که عشق واقعی، حالتی از دیوانگی و حزن به همراه دارد. در نهایت، شعر به تضاد بین شادی و غم، امید و ناامیدی اشاره دارد و عمق احساسات انسانی را از زوایای مختلف بررسی میکند.
هوش مصنوعی: اگر فقط نام شکر را داشته باشم، بهتر است از این که در دهانم زهر باشد.
هوش مصنوعی: آسمان نسبت به عرش پایینتر است، اما در مقایسه با خاک تو، خودش خیلی بلند و عالی است.
هوش مصنوعی: من بدی کردم و عذرخواهیام بدتر از خود گناه است، زیرا در این عذر، سه دلیل بیاساس وجود دارد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تنها خداوند است که وجود و توانایی واقعی دارد و دیگر هیچکس نمیتواند بدون اراده او کاری انجام دهد. همه چیز وابسته به قدرت و اراده خداوند است و انسانها در عمل خود هیچ قدرتی ندارند مگر اینکه خدا بخواهد.
هوش مصنوعی: من از حال خود خبر ندارم، اما میدانم که هر بار که تو به یاد من بیفتی، اشکهایم از چشمانم سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: کسی که از تو خیانت یا بی رحمی ندیده، میتواند بگوید آیا فرشتهای که من هستم، میتواند ستمگری را بشناسد؟
هوش مصنوعی: یک حکیم گفت: اگر میخواهی پروردگارت را بشناسی، باید بین خود و گناه فاصلهای نامرئی و محکم ایجاد کنی.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه عشق تو به خانهام بیاید، دل من بسیار خالی و تنها بود و تنها یاد خدا آرامش میبخشید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که اشتیاق او را احساس کرد و دلش هم به آن پاسخ مثبت داد. دیگر نمیبینم که بخواهد راهت را ترک کند.
هوش مصنوعی: اگر دروغ بگویم یا بدون تو خوشحال شوم، امیدوارم جداییات مرا رنجور کند.
هوش مصنوعی: اگر بدون تو، در این سرزمینها چیزی مرا به خود جلب کند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به وصال برسی و در عین حال دلت میخواهد که از جدایی و دوری رنج ببری، باید بدانی که دل من جز برای تو نمیتپد.
هوش مصنوعی: ما از تماشای زیباییها بیخبر بودیم و در این حال، عمر گرانبهایمان گذشت و هیچ خبری از حال ما نشد.
هوش مصنوعی: عشق به قلب دیوانه وارد شد و صبر از آن خارج شد. سپاس بابت اینکه بیگانه از این مکان رفته است.
هوش مصنوعی: روزگار من اگر تحت تأثیر نالهها و آههای نیمهشب من قرار گیرد، وای به حال من. صبح که میرسد، گریهام تازه میشود.
هوش مصنوعی: در دورهای گوسفندانی به سرقت رفتند و با گوسفندهای مردم کوفه مخلوط شدند. یکی از زاهدان از خوردن گوشت خودداری کرد و از دیگران پرسید: عمر میش چقدر است؟ وقتی گفتند: هفت سال، او به مدت هفت سال هیچگاه گوشت نخورد.
هوش مصنوعی: سلیمان بن داود (ع) توصیه کرد که فقط از غذای خوب بخورید و فقط کلام نیکو بگویید.
هوش مصنوعی: عابدی گفت: اگر یک قرص نان حلال به دست بیاورم، آن را میسوزانم و سپس در دور آن راه میروم تا با آن بیماریام را درمان کنم.
هوش مصنوعی: شیخ جنید نامهای به شیخ علی بن سهل اصفهانی نوشت و در آن از مراد خود، ابوعبدالله محمد بن یوسف، پرسید که آیا او در مسیر اهدافش موفق است یا نه. شیخ علی پرسید و شیخ جنید در پاسخ گفت: «خداوند بر کار او غالب است.»
هوش مصنوعی: سمنون محب میگوید که برای رسیدن به حقیقت، اولین قدم این است که انسان باید از خود و خواستههای نفسانیاش فاصله بگیرد. در عوض، هرگاه فردی به دوری از خدا دچار شود، اولین گام او در این دوری، پیوستن به نفس خود و غرق شدن در آن خواهد بود.
هوش مصنوعی: شکاف و آلودگی دامن کسانی که در خرابات (محلهای خراب و بینظمی) زندگی میکنند، خالص و پاک است، اما آلودگی دامن ما به خاطر پیوند ما با زمین و خاک است.
هوش مصنوعی: امشب دور این خانه میچرخم و به شمع آن خیره شدهام تا یاد بگیرم چطور پروانهها با عشق میسوزند.
هوش مصنوعی: مردم به خاطر دوری و محرومیت از تو ناراحت هستند، ولی من از اینکه تو را دارم خوشحالم، حتی اگر در دل، زجر کشیده باشم. امیدوارم به امید شما ادامه دهم.
هوش مصنوعی: ای خوشدل، به یادم میآید که کدام روز با تو آشنا شدم، چگونه در خاطرم میگذری؟
هوش مصنوعی: ای کسانی که عاشق هستید، اکنون زمان آن رسیده که به سراغ احساسات عمیق و واقعی خود بروید. چه کسی دست مرا به سمت آن احساسات میآورد و مرا در این مسیر همراهی میکند؟
هوش مصنوعی: هر لحظه امید من از رسیدن به خودت کم میشود، تا زمانی که دل غمگینم را به خاطر انتظار شاد نکنم.
هوش مصنوعی: تأثیر بدی از ناملایمات بر یاد و خاطرم ننشیند، زیرا عشق مانند آینهای است که هرگز کثیف نمیشود و زنگار و کدورت بر آن نمینشینند.
هوش مصنوعی: ای مردگان، از خاک بیرون بیایید و نگاهی به حال زندهها بیندازید که از شما بهترند.
هوش مصنوعی: در این عشق، اندوهی عمیق وجود دارد که نه قصهای خیالی است و نه تنها شکایتهایی بیمورد. باید ساکت بمانم و ناراحتی را در خود نگه دارم، چرا که از آن نمیهراسم.
هوش مصنوعی: زندگی بدون درد و غم، لذتی به انسان نمیدهد. آیا کسانی که در آرامش زندگی کردهاند، چیزی در طول عمر خود دیدهاند؟
هوش مصنوعی: اگر دعایت از سوی خداوند مستجاب نمیشود، نگران نباش. دل و زبان تو که هر کدام به نوعی با هم تفاوت دارند، چگونه میتوانند در این موقعیت خواستهای را برآورده کنند؟
هوش مصنوعی: بعد از هر موفقیتی که داشتهام، تلخیهای زندگی آنقدر زیاد شده که احساس میکنم هر بار که به چیزی دست مییابم، در عوض ناکامیهای بیشتری نصیبم میشود. با این حال، از سرنوشت و تقدیر چیزی نمیگویم و اگر آنچه میخواهم به دست نمیآید، باز هم شکرگذارم.
هوش مصنوعی: در شبهایی که تو در خواب هستی، من مشغول دعا برای تو هستم. ای کاش کسانی که برای تو در درد و رنج هستند، دور از تو باشند.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان حال و هوای عاشقانه میپردازد. شاعر از دشواریهای عشق یاد میکند و به این نکته اشاره میکند که مجنون، به عنوان نماد عاشقان، در گذشته توانسته بود بر مشکلات عشق غلبه کند. میتوان گفت که عشق در گذشته برای او آسانتر به نظر میرسید و حالا تحملش سختتر شده است.
هوش مصنوعی: زهر مرگ ممکن است تلخ باشد، اما هنوز میتواند به شیرینی، تلخی دوری و جدایی را از دلم دور کند.
هوش مصنوعی: از شور و شوق زندگیام، حاصل اشکهایم خالی شده است؛ زیرا پرندهای که به وصال محبوب میرسد، هرگز به دام من نخواهد افتاد.
هوش مصنوعی: چنان غمی از جدایی به دل من وارد کردی که حتی مرگ هم از این درد و تلخی فرار میکند و نمیتواند به سراغ جان من بیاید.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به انتخاب سختی اشاره میکند که باید بین تحمل غم دنیای بیرونی یا درد دوری محبوب خود یکی را انتخاب کند. او از بیطاقتیاش سخن میگوید و در نهایت از خود میپرسد که کدام یک از این بار سنگین را میتواند تحمل کند.
هوش مصنوعی: بهار سپری شد و این غنچه هنوز باز نشده است، آیا نشانهای از شکوفایی وجود ندارد؟
هوش مصنوعی: به طور مداوم سعی کردم راز عشق را پنهان کنم، اما نتوانستم؛ چرا که در دل آتش قرار دارم و نمیتوانم بیحرارت بمانم.
هوش مصنوعی: مردم کوی تو باید هشیار باشند، چون اینجا جایی است که همه دیوانگی از آنجا سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: به عاشقانی که دلشان به عشق میسوزد، وقتی به تو میرسند، چه احساسی دارند؟ آیا تنها با یک یا دو زخمی که در لابهلای لباس خود داری، میتوانی آنها را تسکین دهی؟
هوش مصنوعی: هیچکس آرزویی جز نابودی خود ندارد، زیرا کسی که مانند پروانه به دور شمع میچرخد، لذت فداکاری را میداند.
هوش مصنوعی: میدانم که از شنیدن غمهایم خوشحال میشوی، اما من این درد را به تو میگویم.
هوش مصنوعی: ما شبهای جدایی را تحمل کردیم و هنوز زندهایم، خودمان هم فکر نمیکردیم که اینقدر سرسخت باشیم.
هوش مصنوعی: ای محبوبی که از چشمهایم دوری، اما چنان در دل و جان من حضور داری که حتی صحبت کردن از تو برایم رنجآور است.
هوش مصنوعی: تمام موهای دلت به سفیدی درآمد و هیچ قسمتی از موهای بدنت سیاه نماند.
هوش مصنوعی: ای حسن، تو زمانی توبه کردی که دیگر توان انجام گناه را نداشتی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.