در مقامی که رسد زو به دل و جان آسیب
نبود جان خردمند ز رفتن به نهیب
ناشکیبا مشو ار باز گذارد جانت
خانه ای را که ز ویران شدنش نیست شکیب
تن یکی خانهٔ ویرانی و بی سامانی ست
نتوان داشت در او جان و روان را به فریب
گرچه پیوستهٔ جان است تن تیره، ولیک
شاخ را نیست خبر هیچ ز بویایی سیب
گرچه از جان به شکوه است و به نیرو، هر تن
جان نگیرد ز تن تیره به زیبایی زیب
دیدهٔ جان خرد است و روشش اندیشه
ناید از کوری و کری تنش هیچ آسیب
چشم جان روشن و بیناست ز نزدیک و ز دور
پای اندیشه روان است بر افراز و نشیب
بی گمان باش خردمند، که در راه یقین
خردت راست رود با تو، گمانت به وُریب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن به اهمیت جان و خرد در زندگی انسان اشاره شده است. نویسنده به این نکته پرداخته که اگرچه تن انسان ممکن است ویران و ناتوان باشد، اما جان و خرد باید بر تاب نیاورند و در مسیر حقایق زندگی به پیش بروند. او به خواننده توصیه میکند که به جای ناامیدی از وضعیت ظاهری، با اندیشه و خرد حرکت کند و در جستجوی یقین و حقیقت باشد. در نهایت، تأکید میشود که ضعف تن نباید مانع از رشد و ترقی جان و افکار شود.
هوش مصنوعی: در موقعیتی که آسیبی به دل و روح نمیزند، انسان خردمند از رفتن و ترک آن موقعیت به راحتی میگذرد.
هوش مصنوعی: ناامید نشو اگر جانت جایی را ترک کند، زیرا تحمل ویرانی آن مکان را نخواهی داشت.
هوش مصنوعی: بدن انسان مانند خانهای خراب و آشفته است و در این وضعیت، نمیتوان در آن روح و جان را به درستی نگه داشت.
هوش مصنوعی: با اینکه جسم تیره دائماً در حال زندگی است، اما شاخهای که از آن میروید، هیچ خبری از بوی سیب ندارد.
هوش مصنوعی: هرچند که زیبایی و قدرت بدن قابل توجه است، اما هیچ کس از وجود خویش در شرایط سخت و ناپسند، نمیتواند به شکوه و زیبایی برسد.
هوش مصنوعی: چشم جان، نشانهٔ خرد است و روش آن فکر است. از نادانی و نداشتن بصیرت، بدن هیچ آسیبی نمیبیند.
هوش مصنوعی: چشمی که میتواند حقیقت را ببیند، هم از نزدیک و هم از دور روشن است. اندیشه مانند یک جریان در حرکت است، در بالا و پایین دارد، متحمل تغییرات و فراز و نشیبها میشود.
هوش مصنوعی: قطعاً با خرد و اندیشه صحیح پیش برو، زیرا در مسیر ایمان و یقین، عقل تو به درستی تو را همراهی میکند، اما گمان و شک ممکن است تو را به بیراهه ببرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای روا کرده فریبنده جهان بر تو فریب،
مر تو را خوانده و خود روی نهاده به نشیب
این جهان را به جز از بادی و خوابی مشمر
گر مقری به خدای و به رسول و به کتیب
بر دل از زهد یکی نادره تعویذ نویس
[...]
در خمار می دوشینم ای نیک حبیب
آب انگور دو سالینهم فرموده طبیب
آب انگور فرازآور یا خون مویز
که مویز ای عجبی هست به انگور قریب
شود انگور زبیب آنگه کش خشک کنی
[...]
می زند مشت به رویم که مبین سوی حبیب
هیچ کس نیست چو من مشتکی از دست رقیب
گر نهد دست به نبض من محرور زند
شعله چون شمع ز تاب تبم انگشت طبیب
هر که را عشق تو آداب خرد بر هم زد
[...]
دردمندان غم عشق تو را نیست طبیب
مرگ بایست و یا داروی دیدار حبیب
زخمی یارم و مرهم نستانم از غیر
شکوه از درد حبیبان نکنم پیش طبیب
شکوه چندان نکنم من زجفای احباب
[...]
لب گشود آن سرو فرمود بآهنگ عجیب
که چه خواهی زمن کشته مظلوم و غریب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.