مهرگان نو درآمد، بس مبارک مهرگان
فال سعد آورد و روز فرخ و بخت جوان
ملحم دینارگون پوشید باغ مشکبوی
زآن سپس کش فرش و کسوت بود برد و پرنیان
برگ چون دینار زراندود شد بر شاخسار
آب چون سوهان سیم اندود شد در آبدان
تا چو سرما خورده مردم زرد و لرزان شد درخت
همچو کانونی پر اخگر گشت نار از ناردان
بوستان افروز بنگر رسته با شاهسپرم
گر ندیدهستی خط قوس قزح بر آسمان
گرنه باد مهرگانی ابر نوروزی شدهست
از خط قوس قزح خاکش چرا دارد نشان؟
مهرگان قارون دیگر وز باد خنک
کیمیایی ساخت کز وی برگ زر شد گنجسان
زین سبب چون طلق حل کرده است آب اندر شمر
تا ازو در کیمیا صنعت نماید مهرگان
زنگبار دیگر آمد بوستان، از بهر آنک
زنگی و کافور دارد آبی اندر بوستان
گر ندیدی پشت زرین سوسمار، اینک ببین
بر ترنج مشکبو از شکل و رنگ دلستان
سبزی دریا نماید، روی او پر موج نرم
چون ز آسیب صبا د رجنبش آید ضیمران
راست گویی، چون فرود آید ز تیغ کوه میغ
کز هوا عنقا فرود آید همی بر آشیان
این خزان امسال زی ما بس خوش و خرم رسید
خوش شرابی خورد باید در خوش و خرم خزان
زان شرابی خورد باید، خرم و یاقوت رنگ
کز فروغش سیمگون ساغر شود یاقوت سان
ز آبگینه عکس او چون نور بر دست افگند
دست بیرون کرد پنداری کلیم از بادبان
از صراحی چون به جام اندر شود گویی مگر
در بلورین پیکری کردند یاقوتی روان
چهرهٔ ساقی درو پیدا شود، گویی مگر
مرد افسونگر به شیشه در پری دارد نهان
طبع ازو پر آفتاب و جام ازو پر مشتری
چشم ازو پر در و لعل و مغز ازو پر عود و بان
کیمیای جود و مردی شد، از آن معنی که او
بوی دست خواجه یابد روز بزمش یکزمان
زینت دولت علی بن محمد بوالحسن
آنکه حسن دولت از تدبیر او زد داستان
آن خداوندی که درو گوهر افشاند همی
خامۀ او در بنان و نکتۀ او در بیان
از قضا و از قدر فرمانش را گر مه نهی
هم قضا خشنود باشد، هم قدر همداستان
آن دل و آن دیده کز جاهش حسد دارد، شود
نظرت آن دیده خنجر، فکرت آن دل سنان
خامۀ مداح او گر دیده بودندی عجم
در جهان سایر نگشتی نام گنج شایگان
طبع و دست او مگر دریاست، زان معنی که او
سهم دارد بی قیاس و مال بخشد بیکران
هم چنان کز خشم او خصمش امان خواهد همی
مال او از جود دست او همی خواهد امان
ای خداوندی ، که بر رسم بزرگان قدیم
درج بخشی بی بها و مال بخشی رایگان
قوت جود ار درین عالم مکان گیر آمدی
صحن گیتی بس نبودی شکل دستت را مکان
بر گمان ار بگذرانی وصف سیرتهای او
منتخب عقلی شود هر سیرتی زو در گمان
گر بدانستی کجا زر خوار بودی در کفت
شوشۀ زرین شدی از فر دست تو عنان
دشمن تو خیزران کردار شد باریک و زرد
بس نپاید تا به خاک اندر شود چون خیزران
گر فروغ تیغ تو بر موج دریا بگذرد
هر صدف را در پاک الماس گردد در دهان
هر تنی کورا نهیب هیبتت بیدار کرد
از مسام او به جای موی روید زعفران
گرنه خضر دیگر آمد نام نیکت پس چرا
هم بگردد گرد گیتی هم بماند جاودان؟
کمترین حرفی ز رای جود تو جزوی کزو
عالم سفلی مبین، عالم علوی عیان
ابر و دریا در بنان داری و خورشیدی بهقدر
دید کس خورشید هرگز ابر و دریا در بنان؟
دشمنان تو ندانم تا کدامند، ای عجب
چون خلایق یا رهی بینم ترا ، یا میهمان
هر که در بزم تو بنشیند ز مرگ ایمن شود
زانکه او را وعده باقی کرد ایزد در جنان
در فزود قدر چشم تو صغیر آمد سپهر
در گشاد جود دست تو حقیر آمد جهان
از کفایت حلم تو مر خاک را خواند سبک
وز لطافت طبع تو مر باد را خواند گران
چون ز خلق تو براندیشد، شود مشکین فکر
چون ز جود تو سخن گوید، شود زرین زبان
مر وفا را طبع محمود تو آمد پیشگوی
مر سخا را دست مسعود تو آمد ترجمان
بخت، اگر صورت پذیرد پیش تو بوسد زمین
عقل اگر پیکر پذیرد، پیش تو بندد میان
ای خداوندی که از یک صلت تو مادحت
بر هزاران گنج باد آورد گردد قهرمان
دشمن از بیم تو چندانی گدازد تا شود
همچو مرجان سپید اندر وجودش استخوان
من رهی را قدر و جاه و نام و نان بود آرزو
وز تو اکنون یافتم آن قدر و جاه و نام و نان
در رکاب تو به دیده راه پویم بنده وار
گر عزیمت زی سرخس آری ورو، زی اصفهان
ور بخواهی امتحان کن بنده را در مهر خویش
وانگهی بنگر که معنی دار خیزد امتحان
تا طبایع در زمین ترکیب گیرد از صور
تا کواکب در فلک تأثیر دارد از قران
شاد باش و دیر زی و بر مراد دل ببین
دوستان را با نشاط و دشمنان را با فغان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به جشن مهرگان اشاره میکند، جشنی که به خوشی و شادابی طبیعت و بروز زیباییها در فصل خزان اشاره دارد. درختان به رنگهای زرد و طلایی درآمده و باغها معطر شدهاند. شاعر همچنین از خوشیها و شادابی این جشن و تأثیر آن بر روح و جسم انسانها سخن میگوید. او به ویژگیهای نیک و سخاوتمندی بزرگان و کمالات آنها اشاره کرده و این صفات را به دلیری و شجاعت نسبت میدهد. در نهایت، شاعر از آرزوی خود برای رسیدن به عزت و مقام در زندگی و در کنار بزرگان اظهار خوشحالی میکند و امیدوار است که دوستان در شادی و دشمنان در غم باشند.
هوش مصنوعی: مهرگان جدید وارد شده است، جشن مهرگان بسیار خوش یمن و مبارک است و روزی شاد و بختی نیکو به ارمغان آورده.
هوش مصنوعی: دینار رنگین را بر تن کرد و باغی خوشبو به وجود آورد. سپس از روی فرش و لباسی مجلل گذشت و پرنیان به دوش انداخت.
هوش مصنوعی: برگها به رنگ زر درآمدهاند و درختان حالتی زیبا و دلنشین پیدا کردهاند. همچنین آب هم حالتی نقرهای و درخشان به خود گرفته است.
هوش مصنوعی: وقتی که سرما به جان مردم میافتد و آنها زرد و لرزان میشوند، درختان نیز مانند آتشکدهای در دل خود شعلهور میشوند و از درون خود آتش را نمایان میکنند.
شاهسپرم: شاه سپرغم است که ریحان باشد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که وجود نشانهها و اثراتی از زیبایی و محبت در طبیعت و آسمان، نشاندهندهی فصل بهار و نو شدن زندگی است. اگرچه شرایط و ویژگیهای این فصل همراه با تغییرات طبیعی است، اما هنوز هم نشانههایی از زیبایی و رحمت در آن دیده میشود.
هوش مصنوعی: در مهرگان، قارونی دیگر با بادی خنک و نفسی معجزهگون به وجود آمد که از آن برگهای زرین به دست آمد و تبدیل به گنجی ارزشمند شد.
هوش مصنوعی: به همین خاطر، چون آب در دستان شمر به راحتی جاری است، از آن برای به وجود آوردن هنر کیمیاگری استفاده میکند و در جشنهای مهرگان به کار میگیرد.
هوش مصنوعی: زنگبار دوباره به باغ آمده است، زیرا در این باغ رنگ سیاه و بوی کافور وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر بر زیبایی و جلوههای دلانگیز زندگی تکیه نکردهای، اکنون میتوانی زیبایی و جذابیت خاصی را که در زندگی وجود دارد، تماشا کنی.
هوش مصنوعی: دریا همچون سبزی است و روی آن به آرامی موجهایی نرم ایجاد میکند. این موجها به آرامی به حرکت در آمده و به نظر میرسد که از نرمی نسیم صبحگاهی تأثیر گرفتهاند.
هوش مصنوعی: راستگویی مانند آن است که در برابر تندباد کوه میغ (ابر)، به زمین بیفتد. همانگونه که پرندهای جادویی از آسمان به آشیانهاش میآید.
هوش مصنوعی: این پاییز امسال برای ما بسیار خوب و دلانگیز است. باید در این پاییز شاد و خوشحال، از خوشی و شراب لذت ببریم.
هوش مصنوعی: باید از آن شراب بنوشی که رنگی شبیه به یاقوت دارد و از درخشندگیاش، جام مانند نقره میدرخشد و جلوهای شبیه یاقوت پیدا میکند.
هوش مصنوعی: شبیه نور، تصویر او بر شیشه قرار گرفته است و کسی که آن را میبیند، به نظر میرسد که کلیم، با دست خود از بادبان بیرون آمده باشد.
هوش مصنوعی: وقتی شراب از صراحی به درون جام میریزد، به نظر میرسد که در این شیشه بلورین، مایع یاقوتی به آرامی جاری شده است.
هوش مصنوعی: چهرهٔ ساقی در آنجا مشخص میشود، گویی که مردی افسونگر در شیشهای تصویر پری را پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: طبع انسان با برخورداری از نور و روشنی پر شده، و ظرفش پر از زیباییهای بینظیر است. او در زندگیاش چشمانش پر از زرق و برق سنگهای قیمتی و دلهایش از عطر و بوی خوش پر شده است.
هوش مصنوعی: گویا بخشش و مردانگی، همچون کیمیا به وجود آمد، از زمانی که او بویی از دست بزرگمردی را میگیرد، در روز جشنش یکبار.
هوش مصنوعی: علی بن محمد بوالحسن، شخصی است که زینت و زیبایی در زندگی و حاکمیتش نمایان است و حسن و خوبی او نتیجه تدبیر و برنامهریزیهای اوست که داستانش را شکل دادهاند.
هوش مصنوعی: خدایی که گنجینههای گرانبها را در دل وجود انسان به ودیعه مینهد، قلم او در دست ماست و اندیشهاش در سخنان ما نمایان میشود.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی او را از کارش بازداری، سرنوشت و مقدر هم با این کار موافق خواهند بود.
هوش مصنوعی: دل و دیدهای که از وضعیت دیگران حسادت میورزد، چشمانش همچون خنجری تیز و افکارش همچون نیزهای برنده میشود.
هوش مصنوعی: اگر شعرای مداح توانسته بودند که او را ببینند، هرگز نامی از گنج شایگان در دنیا باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: طبیعت و توانایی او همچون دریا است، زیرا او به اندازهای بینهایت برخوردار است و میتواند به طور نامحدود بخشش کند.
هوش مصنوعی: همچنان که از خشم او دشمنش در امان خواهد ماند، مال او نیز از بخشش دست او در امان خواهد بود.
هوش مصنوعی: ای خداوند، تو که بر روش بزرگان گذشته، چیزی بدون ارزش را به دیگران میدهی و بخششهای بیدریغی داری.
هوش مصنوعی: اگر شکوه و بزرگی بخشش تو در این دنیا ظاهر میشد، میدان دنیا شاید از نشان دست تو پر میشد.
هوش مصنوعی: اگر به ظواهر و گمانها توجه کنی، میتوانی اوصاف شخصیتهای او را درک کنی. در این حال، هر ویژگی که از او مشاهده کنی، محصول اندیشه و عقل تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر میدانستی که کجا طلا وجود دارد، در دستانت مانند یک ظرف طلایی میشدی و کنترل آن را در دستت میگرفتی.
هوش مصنوعی: دشمن تو مانند چوب خیزران شده، باریک و زرد است. اما این وضعیت تا زمانی دوام نخواهد داشت که او به خاک بیفتد، مانند چوب خیزران.
هوش مصنوعی: اگر نور تیغ تو بر روی امواج دریا بتابد، هر صدفی در دهانش به الماس پاک تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: هر انسانی که از ترس و عظمت تو بیدار شده است، به جای موی سرش زعفران میروید، که نشاندهنده زیبایی و ارزش اوست.
هوش مصنوعی: اگر خضر دیگری بیاید، نام نیک تو باقی میماند. پس چرا در دنیای نامعین، چیزی که جاودانه است، باید از بین برود؟
هوش مصنوعی: هر کمترین سخنی که از فضل و بخشش تو به گوش میرسد، باعث میشود که عالم پایینتر روشن شود و عالم بالاتر به وضوح نمایان گردد.
هوش مصنوعی: تو در دستانت ابر و دریا را داری و نوری به اندازۀ دید خود، اما آیا هیچکس نمیتواند به اندازهی خورشید، ابر و دریا را در دستانش ببیند؟
هوش مصنوعی: من نمیدانم دشمنانت چه کسانی هستند، اما جالب اینجاست که وقتی مردم را میبینم، یا تو را در حال راه رفتن میبینم، یا به عنوان مهمان در جمع حضور داری.
هوش مصنوعی: هر کسی که در محضر تو حاضر شود، از مرگ در امان خواهد بود؛ زیرا خداوند به او وعده زندگی جاودانه در بهشت داده است.
هوش مصنوعی: چشمان تو به قدری ارزشمند است که آسمان در برابر آن کوچک به نظر میرسد و generosity (بخشش و نیکوکاری) دستان تو به حدی بزرگ است که دنیا در برابر آن ناچیز میشود.
هوش مصنوعی: خاک به خاطر متانت و بزرگواری تو، سبک شده و باد به خاطر لطافت و نرمی طبع تو، سنگین گردیده است.
هوش مصنوعی: وقتی دیگران به فکر تو میافتند، ذهنشان پر از اندیشههای خوشبو میشود و وقتی درباره generosity و بخشش تو صحبت میکنند، زبانشان به طلا میماند.
هوش مصنوعی: وفای تو مانند پیشگویی است و دست سخاوت تو همچون ترجمان درخشان است.
هوش مصنوعی: اگر بخت در پیش تو ظاهر شود، مانند کسی که با احترام زمین را میبوسد؛ و اگر عقل به شکل و شمایل درآید، در حضور تو خود را به وسط خواهید رساند و با تو پیوند خواهد خورد.
هوش مصنوعی: ای خداوندی که با یک اشارهات، ستایش و مدحت به اندازه هزاران گنج به وجود میآید، به ما قدرت و شجاعت ببخش.
هوش مصنوعی: دشمن به خاطر ترس از تو، به شدت درمانده میشود و به گونهای میماند که همچون مرجان سفیدی در وجودش، استخوانی وجود دارد.
هوش مصنوعی: من آرزویی داشتم برای رسیدن به مقام و اعتبار و روزی، و اکنون از تو به آن آرزو دست یافتم.
هوش مصنوعی: من با کمال احترام و وفاداری در پی تو حرکت میکنم، اگر تصمیم بگیری که از سرخس بروی یا به اصفهان سفر کنی.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی میتوانی عشق و محبت من را آزمایش کنی، سپس به نتیجهای که از این آزمایش به دست میآید، توجه کن.
هوش مصنوعی: وقتی که ویژگیها و طبیعتها در زمین با هم ترکیب میشوند و شکل میگیرند، تاثیرات کواکب در آسمان ناشی از ارتباطات و همزمانیهای خاص آنهاست.
هوش مصنوعی: خوشحال باش و زمانه را با آرامش سپری کن و به آرزوهای قلبیات برس. دوستانت را با خوشحالی ببین و در مقابل دشمنانت، غم و اندوه را احساس کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان
لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان
چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان
بیروان تن پیکری پاکیزه چون بیتنْ روان
گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش
ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان
از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد
[...]
بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
تا که میجستم ندیدم تا بدیدم گم شدم
گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان
در خیال من نیامد در یقینم هم نبود
[...]
سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان
بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان
بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی
پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان
ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای
[...]
خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند
پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان
تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها
تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.