گر کنی خیری به دست خویش کن
خیر خود را وقف هر درویش کن
یک درم کان را به دست خود دهند
به بود زان کز پی او صد دهند
گر ببخشی خود یکی خرمای تر
بهتر از بعد تو صد مثقال زر
هر چه بخشیدی مکن با او رجوع
گر ز پا افتادهای از دست رجوع
این بدان ماند که شخصی قی کند
باز میل خوردن آن کی کند؟
با پسر گر چیزکی بخشد پدر
میرسد گر باز گیرد از پسر
ای پسر با مال و زر شادی مجوی
آنچه کس را دادهای دیگر مگوی
شادی دنیا سراسر غم بود
سور او را در عقب ماتم بود
امر «لا تفرح» ز دنیا گوش دار
جای شادی نیست دنیا هوش دار
شادمان را ندارد دوست حق
این سخن دارم ز استادان سبق
گر فرح داری ز فضل حق رواست
لیک از دنیا فرح جستن خطاست
ای پسر با محنت و غم خوی کن
روی دل را جانب دلجوی کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
یک درهم اگر خود ببخشی بهتر از صد درهم است که پس از مرگت ببخشی.
حتی اگر نیاز پیدا کردی چیزی را که بخشیدی پس مخواه
(پس خواستن بخشیده زشت است) مانند این که شخصی استفراغ خود را بخورد.
به مال و ثروت دل مبند و هرچه را به کسی بخشیدهای را در جایی مگو.
اگر شادی تو از فضل حق است رواست درغیر اینصورت شادی از دنیا خطاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.