هی که را رنگی بود بی کر و فر
بیشکی هر کس برو دارد نظر
و آن کس را کاتشی در جان بود
آتشش در جان چه باشد کارگر
ترک چشمی هر کرا زد ناوکی
دارد از دست زمانه در جگر
هرچه من با عاشقان کردم بجور
گردش ایام آوردش بسر
من چنین در آتش از کردار خویش
بلبل بیچاره از من بی خبر
ای صبای خوش نسیم آخر بدم
باد سردی بر من و گرمی ببر
این بگفت و گشت خامش تا برفت
از وجود نازنینش جان بدر
گر تو داری خاطر عطاروش
باشی از فیض خدا صاحب نظر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف حالاتی میپردازد که ناشی از عشق و غم است. او از تأثیر عشق و نگاههای معشوق بر دلها سخن میگوید و اشاره میکند که هر کسی به نوعی در معرض جاذبهها و زخمهای عشق قرار دارد. شاعر خود را در آتش عشق میبیند و احساس میکند که این آتش بر او تأثیرگذار است، بیخبر از زندگی و مشکلاتش. او از نسیم خوش یاد میکند و میخواهد که از این سردی و گرمی احساسات رهایی یابد. در انتها، به فیض الهی و قدرت عشق اشاره میکند که میتواند انسان را صاحب نظر سازد.
هوش مصنوعی: هر کسی که رنگ و رویی داشته باشد، برای دیگران جذاب و مورد توجه است و همه به او نگاه میکنند.
هوش مصنوعی: اگر کسی در درون خود آتش عشق یا احساسات قوی داشته باشد، این آتش برای او چه تأثیری میتواند داشته باشد؟
هوش مصنوعی: هر کسی که از چشمانش زیبایی و جذابیتی دارد، به خاطر سختیهایی که از دنیا کشیده در دلش درد و زخم دارد.
هوش مصنوعی: هرچیزی که من با عاشقان انجام دادم، به خاطر چرخش روزگار به سرانجام رسید.
هوش مصنوعی: من در آتش عذابهای ناشی از اعمال خودم گرفتارم، در حالی که بلبل بیچاره از همه اینها بیخبر است.
هوش مصنوعی: ای نسیم دلانگیز و خوشبو، آخرین بار گرمای وجودت را به من برسان و بگذار که سردی این روزها بر من بوزد.
هوش مصنوعی: او این را گفت و تا زمانی که جانش از بدن نازنینش جدا شد، خاموش ماند.
هوش مصنوعی: اگر تو دل و نظر عطار را داری، پس باید از نعمتهای خدا بهرهمند باشی و آگاه باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ شادی نیست اندر این جهان
برتر از دیدار روی دوستان
هیچ تلخی نیست بر دل تلخ تر
از فراق دوستان پر هنر
آشکوخد بر زمین هموار بر
همچنان چون بر زمین دشوارتر
ای شده با عزم تو مقرون ظفر
همت تو کرده از گردون گذر
نامه و نام ترا عالی محل
رایت و رأی ترا میمون اثر
با جلال تو بود گردون زمین
[...]
سیمبر یارم شد از من سیم بر
سیم یارم نی و یارم سیمبر
عاشق سیم ار بخواند وی مرا
من ورا معشوق دانم سیم بر
زان نگار سیمبر با من نماند
[...]
بت سرو قدی و سرو سمن بر
نگار سخن گوی و ماه سخن ور
قد و عارض توست شمشاد و لاله
لب و بوسه توست یاقوت و شکر
سرین تو و عشق من هست فربه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.