بود اندر خدمت سلطان کسی
کرده بود او خدمت سلطان بسی
خواندش یک روز شاه حق شناس
گفت کردی خدمت ما بی قیاس
چون تو حاجتمندی و من پادشاه
هرچه میخواهی ازین حضرت بخواه
گفت چون حاضر بوددربار عام
هم وزیر و هم امیر و هم امام
هم بگرد شاه گرد آید سپاه
هم جهانی خلق پیش آید زراه
بر سر آن جمله خلق بیشمار
پیش خویشم خوان و سر در گوشم آر
یک سخن با من بگو چه کژ چه راست
گر همه دشنام باشد آن رواست
تا درین حضرت بدانندم همه
راز دار شاه خوانندم همه
هرچه زان حضرت رسد چه بد چه نیک
بد نباشد این بنتوان گفت لیک
گرچه زیر پای گردی پست او
یادگاری بایدت از دست او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.