گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عطار

گشت مجنون در بیابانی مقیم

بود آنگاهی زمستانی عظیم

آتشی بر کرده بود آن بی خبر

گرم می شد دل ز آتش گرم تر

از بر لیلی کسی آمد فراز

گفت ای از یار خود افتاده باز

چه خبر داری ز لیلی باز گوی

من نیم بیگانه با من راز گوی

گفت این دارم خبر کان سیمبر

هست از جان کندن من بی خبر

این بگفت و دست در اخگر گرفت

تا که اخگر جمله خاکستر گرفت