گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عطار

بوسعید مهنه قبضی داشت سخت

خادمی را گفت زود ای نیکبخت

سخت بی‌خویشم دمی با خویشم آر

هرکه را بینی برون شو پیشم آر

تا سخن گوید ز هر جانی مرا

راه بگشاید مگر جایی مرا

رفت خادم دید گبری خواندش

پیش شیخ آوردش و بنشاندش

شیخ گفتش حال خویشم بازگوی

نقد وقت خویش پیشم بازگوی

گبر گفتش ای امام هر یکی

در وجود آمد مرا دی کودکی

کردمش من نام جاویدان زیاد

دوش مرد و شیخ جاویدان زیاد