آن یکی درخواند مجنون را ز راه
گفت اگر خواهی تو لیلی را بخواه
گفت هرگز مینباید زن مرا
بس بود این زاری و شیون مرا
گفت او را چون نمیخواهی برت
این همه سودا برون کن از سرت
یاد خوشتر گفت از لیلی مرا
سرکشی او را و واویلی مرا
مغز عشق عاشقان یادی بود
هرچه بگذشتی ازین بادی بود
من نیم زان عاشقی شهوت پرست
تا کنم خالی زیاد دوست دست
تاکه باشد یاد غیری در حساب
ذکر مولی باشد از تو در حجاب
چون همه یاد تو از مولی بود
همچو مجنونت همه لیلی بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.